2777
2789
عنوان

یه تیکه از کتابم راجب شهادت

108 بازدید | 11 پست

دارم مینویسم. راجب عموی شهیدم می‌ره برای چاپ . سومین کتاب هم انشالله اوکی میشه . 

یه کتابه که ده ها خاطره کوچک شهید رو بیان می‌کنه کوتاه کوتاه. هستید بذارم؟ 

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...

یک شب ستاره باران . همه در خواب شیرین بودند. زنجره می‌خواند و گهگاه صدای پای اشخاصی که از دالان مجاور عبور می‌کردند، به گوش می‌رسید . تق.. تق.. تق.

پدر از نگرانی بیدار شد. پدر است دلواپس میشود. مخصوصاً پس از اینکه ولی الله رفت جبهه. نگاه کرد به چهره معصومانه پسر ، به تاول‌های دستانش از سنگینی ژ۳، به پوست آفتاب سوخته و به ابروهای پیوسته‌اش. 

از جبهه که برگشت، دوست داشت شب‌ها کنارش بخوابد ،تنفس پسر را تماشا کند.

 کم کم سنگینی لحاف خواب، چشمان پدر را بست . نزدیک اذان دوباره بیدار شد ، ولی الله نبود، نگران شد ، این پسر کجا رفته. هال را گشت، به آشپزخانه رفت، نبود، نور ماه عجب پرفروغ می‌تابید . ولی الله را دید که در حیاط خوابیده .

نه متکایی، نه پتویی، نه موکت و گلیمی. یک دمپایی گذاشته بود زیر سرش.

_ پسر این چه وضعیتی است ، جای راحت، پتو و تشک، بالشت خز. چرا روی زمین خوابیدی ؟

ولی الله ابتدا گفت که اینجا خنک‌تر است. پاسخ برای پدر قابل قبول نبود .ولی الله هم این را می‌دانست .

سربلند کرد. نور مهتاب را لمس کرد. ستاره‌ها را پیغام دلتنگی داد و گفت 

راستش من دلم برای همرزمانم خون شده، رزمندگان، اکنون روی خاکریزها و شن‌های جنوب خوابیده‌اند. خوابشان را دیدم .صدایم می‌زدند .

به حیاط آمدم تا روی زمین بتوانم کمی در احوال شان غوطه ور شوم . هرچه زودتر باید برگردم. تکه‌ای از از قلبم را جا گذاشتم.

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



رفتن جنگ خیلی دل بزرگی میخواد . روحشون شاد

ممنون دعام کن

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...

گذاشته ام خوب بود ؟!؟؟؟

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...
فامیل شهید‌چیه؟

عموی منه اگه بگم شناسایی میشم شرمنده  

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...
هر جور صلاحه.بیزحمت بهشون بگو دعام کنن،خسته شدم.

حتما     

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز