متولد ۷۶ هستم
۸ ساله متاهلم یک پسر ۴ ساله دارم
عشقولانه ازدواج کردیم
ما حتی دوران دوستی هم مثل سگ و گربه دعوا میکردیم
نمیدونم چرا با هم ازدواج کردیم اصلا با هم تفاهم نداریم خیلی مشکلات دیگه هم داریم و اصلا با هم سازش نداریم
پارسال یه مشکلی برامون پیش اومد که من به خدا خیلی نزدیک شدم و با خدا دوست شدم و خیلی تحقیق کردم و فهمیدم عشق اول و آخر خداست اونجایی که توی قبر تنهایی فقط خودتی و خدای خودت و اعمال خودت ، خانواده مهمه ولی عشق واقعی نیست