دوس پسر من مشکل ناباروری داشت و حالا بعد از آزمایش و یه سری درمانا اوکی شده
زنگ زد بهم خبر داد
گفت اولین ادم به تو گفتم و خیلی خوشحال بود
من وقتی این مسأله بچه دار نشدنش رو فهمیدم دیگه کلا سرد شدم ازش و اون کلی دلش شکست ، به هر حال مریض محسوب میشد و باید عمل هم میکرد ولی نتونستم بمونم
الان زنگ زد گفت و من خوب نه میخام باهاش برگردم به رابطه و نه اینکه میخام در این حد بی تفاوت باشم (شایدم خاستم برگردم یک درصد، دو دلم کمی بستگی به اون داره که چقدربخاد تلاش کنه بازم برام )
برای همین خاستم یه چندتا از شیرینی هایی که خودم درست کردم بفرستم واسش در خونش با یه یادداشت کوچولو که بخاطر سلامتیش خوشحالم. سورپرایز شه. این مشکلش رو کسی نمیدونه فقط منم حتی خانوادش نمیدونن آدم تنهایی هست. حس میکنم پایان رابطه پایان آدم بودن من نیست . (فقط بخاطر اینکه مریضه میخام دلشو شاد کنم)
به نظرتون اینکارو بکنم ؟