به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیهای بند نشد
لب تو میوهی ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
بی قرار توام و در دل تنگم گلههاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصلههاست
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هر چند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مث زخمی که لبش باز به لبخند، نشد
بی قرار توام و در دل تنگم گلههاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصلههاست