خانما کسی هست ترس از دست دادن همسرشو

بهترین و تنها کسی که میتونه بهت کمک کنه خودتی.
باید متعهد بشی که تغییر کنی.. وقتی بخوای همه چیز آروم آروم تغییر میکنه.
الان که میگی خیلی وقته اینجوری شدی، مسلما یهویی افکار منفی نمیرن از ذهنت…آهسته آهسته .. مثلا امروز اگه 20 بار منفی بافی کردی ، فردا میشه 18 بار… پس فردا میشه 15 بار…. اینجوری باید مصمم باشی تا برسونی به نزدیک 0 بار
وقتی منفی فکر کنی، فرکانس بد داری میفرستی… خب اتفاق میفته طبق قانون..
همین باید برات بشه بزرگترین انگیزه برای تغییر.. که آگاهانه مسیری که دوست داری رو بسازی
برای اینکار، باید تمام توانت رو بذاری که به محض اومدن افکار منفی به ذهنت، سریع کنترل ذهنت رو دستت بگیری … باید سریع متمرکز بشی روی نکات مثبت هر موقعیتی که هستی، زیبایی ها رو ببینی ، داشته هات رو ببینی و سپاسگزاری کنی بابت داشتنشون … حالت رو همیشه خوب نگه داری.. اولش شاید سخت باشه ولی کم کم مطمعن باش میتونی.. من خودم اوایل برام سخت بود اما الان که افکار و خاطرات منفی که میاد به ذهنم، به 2 ثانیه نمیذارم بکشه.. سریع ذهنمو کنترل میکنم..مدیتیشن هم خیلی می‌تونه برای کنترل ذهن بهت کمک کنه..

این حرفا از من گذشته خود شیطان شدم من با افکارم 

دقیقا منم اینجوری ام ببین من خیلی بدتر شدم فکرای وحشتناک دارم ادامه بدی مثل من بشی بترس از اون روز بترس 

چون خودتو دوست نداری 

چون خودتو باور نداری 

چون به توانمندیات و به اینکه قوی هستی و میتونی وسواس رو پس بزنی ایمان نداری 

و از همه مهمتر خدارو تو زندگیت گم کردی 

اینا همه باعث شده هرروز بیشتر از دیروز تو باتلاق وسواس فرو بری 

درست میگی چاره چیه همه راههارو امتحان کردم ۷ ساله

منم اوایل ازدواجمون همین طور بودم بخصوص هر وقت می رفت ماموریت

بعد یه اخلاقی داشت که تلفن جواب نمیداد

چندین بار تا از ماموریت برگشته بود رفته بود پیش دوستاش و یا خونه مادرش و منی که نگران بودم و زنگ می زدم بهش جواب نمیداد

اون اواخر قبل از طلاق هر وقت دیر میرسید میگفتم عیب نداره دیگه لابد مُرده

به مرگش راضی نبودم ولی اصلا نگرانش نمیشدم چون لیاقتش رو نداشت

اینابیع ک تو میگی واسه من هیچی!اوایل اینارو داشتم انقد بها دادم الان دقیقا روانی شدم نرمال نیستم افکارم بیشتر دور از جون هممون در مورد جنازه و اینجور چیزاست میبینم تو تلوزیون ربط میدم ب خانوادم میگم باید دوباره ببینم 

پیدا نمیکنم ببینم عذاب میکشم

ترانه جان شما باید ببینید که این وسواس شما از کدوم باور شما نشات میگره و سعی کنید اون باورو اصلاح کنید.چون این باورهای ما هستند که مثل یک ژنراتور فکر عمل می کنند و افکار ما رو شکل میدن.
بعد اینکه اون باور مخربو شناسایی کردید سعی کنید باور مثبت مخالف اون باورو در خودتون شکل بدید.مثلا اگه به آلودگی و بیماری وسواس دارید باید باور اینکه بدن ایمن و مقاومی دارید رو در خودتون شکل بدید و آنقدر این باورو در خودتون تکرار کنید که جزئی از وجودتون بشه.
الله یکتا همراهتون…

تلویزیون رو جمع کن 

اخبار اصلا نبین 

گشن زنی اینترنتی رو هم بذار کنار 

کلا از هر چیز منفی دوری کن

اره یکیش من خودم

دنیا بر اساس باورها و افکار ما و فرکانسهایی که بهش میدیم بهمون انرژی برمیگردونه  

شما فرکانس منفی بدی ،منفی دریافت خواهی کرد و فرکانس مثبت بدی ،مثبت دریافت خواهی کرد ،این یک قانونه

پس مثبت فکر کن که مثبت اتفاق بیفته ...