سلام دوستا ن پیامم طولانیه خاهشن بخونید بحث زندگیا مادرم ۷ ماه ازدواج کرده با ی مرد و طرف از مادرم ۵ سال بزرگه و مرده اولاش خب بودش دست بزن نداشت بعد ۵ ماه دست بزن پیدا کرد ۲ ماه همش مدام شب و روز مداما مدام دعواست خونمون سر کوچیک ترین چیز مادرم میگ چای بریز برام ب شوهرش میگ برمیداره از سر لیوان میگیره دستش چای بریزه مادرم میگ از دستش بگیر اون از سر لیوان میگیره و سر این میشه ی دعوا کتک کاری و مادرم پاش سوخت با ذغال طرف نرفت برای مادرم تخم مرع بخره ببنده پاش با قرص مادرم خودش رفت با چادورش و طرف بلن شد مادرمو باز زد و این هیچ توی ۷ ماه نرسیده طرف میگ بچه میخام و با مادرم شب میخابن صب بلند میشه مادرم سری قرص میخوره سر این باز دعوا کتک کاری درحدی ک مادرم بدش کبود شده و مادرم میره سرکوچه شوهر میگ چرا رفتی مادرم میگ املاکی اجاره خونه رو بگیره از املاکی ۷ شب ناپدری میگ چرا از ساعت ۲ یا ۳ نرفتی مادرمم هر ظهر ها میخابه باز بلند میشه طرف میزنه باز دعوا لوله جاروبرقی جارو برقمیون رو شکسته بخدا طرف هیچ جهزیزه ای نیورده وسایل مارم خراب کرده مادرم ارایش میکنه ب خودش میرسه طرف میگ ب کی میرسی قدیم نیستش ک خراب بازی دربیاری لاشی ب مادرم میگ و خراب میگ و مادرم گفتش چی گفتی خاب باز پامیشن دعوا میکنن میزنه اتورو میشکنه ناپدریم ک برای من بودش ۲ تومن پولش بودش و خانواده مادریم میاد خونمون این میترکه شوهره و اخم میکنه تخم باز دعوا میکنن شبا بخدا محل ابرونمونده برامون طرف جلوی مادرم با چشاش ب خالم زول میزنه چشس هزیزه ناپدریم ب خالم نگا میکرد مادرم اومد خونا باز دعوا کرد ناپدریمو و بازم کتک کاری مادرم دیگ بدنش کبودش شدا میگم بیا طلاق بگیر میگ ن ابرومون میره دایم گفته اگر ابجیم طلاق بگیرا دیگ من خودمو میکشم و طرفم هیچی نزده ب مادرم مادرم مادرم ۱۳ سالگی ازدواج کرد بعدش طلاق گرفت ..