2777
2789
نمیشه اونا ازقبل نوبت داشتن 😂😂😂😂

حالا یه پارتی بازی کن 🫤

وارد وجودم شدم. دنیایی متروکه بود. صدای کسی رو می‌شنیدم که آروم یه سری کلمات اهریمنی زمزمه می‌کرد. به سمت صدا که رفتم، دیدم یه نفر شبیه به خودم اما کاملا تاریک، در حالی که دود سیاه غلیظی از وجودش بلند می‌شد، دست کرده بود توی قفسه سینه‌ش و در تلاش بود قلبش رو از جا در بیاره...💔

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



زیر میزی ردکن بیا 😅😅😅😅

حله ردیفه

وارد وجودم شدم. دنیایی متروکه بود. صدای کسی رو می‌شنیدم که آروم یه سری کلمات اهریمنی زمزمه می‌کرد. به سمت صدا که رفتم، دیدم یه نفر شبیه به خودم اما کاملا تاریک، در حالی که دود سیاه غلیظی از وجودش بلند می‌شد، دست کرده بود توی قفسه سینه‌ش و در تلاش بود قلبش رو از جا در بیاره...💔
باشه 😂😂😂😂

یه چیزیش هست ها هوای هم‌وطن رو بگو داشته باشه نه بیگانه

وارد وجودم شدم. دنیایی متروکه بود. صدای کسی رو می‌شنیدم که آروم یه سری کلمات اهریمنی زمزمه می‌کرد. به سمت صدا که رفتم، دیدم یه نفر شبیه به خودم اما کاملا تاریک، در حالی که دود سیاه غلیظی از وجودش بلند می‌شد، دست کرده بود توی قفسه سینه‌ش و در تلاش بود قلبش رو از جا در بیاره...💔
خب نمیدونم چرا گیلاس ازشما فرار میکنه 🤣🤣🤣🤣

من میدونم

وارد وجودم شدم. دنیایی متروکه بود. صدای کسی رو می‌شنیدم که آروم یه سری کلمات اهریمنی زمزمه می‌کرد. به سمت صدا که رفتم، دیدم یه نفر شبیه به خودم اما کاملا تاریک، در حالی که دود سیاه غلیظی از وجودش بلند می‌شد، دست کرده بود توی قفسه سینه‌ش و در تلاش بود قلبش رو از جا در بیاره...💔
🤔🤔

بگو مشکل رو حل کنیم کدورتی نباشه😐

وارد وجودم شدم. دنیایی متروکه بود. صدای کسی رو می‌شنیدم که آروم یه سری کلمات اهریمنی زمزمه می‌کرد. به سمت صدا که رفتم، دیدم یه نفر شبیه به خودم اما کاملا تاریک، در حالی که دود سیاه غلیظی از وجودش بلند می‌شد، دست کرده بود توی قفسه سینه‌ش و در تلاش بود قلبش رو از جا در بیاره...💔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   دخترپاییزی8608  |  1 ساعت پیش
توسط   مهدیهامو  |  3 ساعت پیش