سم ترین تاپیکی ک دیدی چی بوده

این ک غذاهاشون مجلسی میزاره بعد طرفشون تن ماهی. و برنج داده بود 😂 

والا قیمه بادمجون همچین مجلسی نیس

نه عزیزم افسردگی حاد داشته آدم باید خودش این افسردگی رو داشته باشه تا بفهمه بدبخت چقدر زحر میکشیده 

شوهر و پسرش چی؟

پسرش بیناییش خوب شده بود؟

پسرش نرفته بودآزمایش بده که  ببینه به اون بیماری دچار هست یانه فعلا اوکی بود ولی شوهرش دیگه تقریبا چیزی نمیدید 

تاپیک شما بوده 

 نوشتی سم ترین،دارم میبینمش

دوستان عزیز سرچ کنید اقدس الویه میاد قضیه رو متوجه میشید👩‍🦯

من اگه طرفم بهم خیانت بکنه خوشحال میشم یکی بیاد بگه بهم دست طرف برام رو بشه بخاطر همین اون تاپیک بنظرم عجیب نبود همیشه باید دست خیانتکار رو بشه 

یه نفر بود نامزد داشت بعد نامزدش هم بداخلاق بود هم چندبار زده بودش هم همیشه دعوا داشتن هم  کار ثابتی نداشت خانواده شوهرشم باهاش دشمن بودن حتی خانوادش میگفتن جدا شو ازش میگفت نه دوسش دارم بعد تاپیک میزد میگفت دعا کنید عروسیم بهم نخوره

میگفت صلوات بفرستید واسه حاجتم و چه سیاستی به کار ببرم که نامزدم از دستم نره 😂 یعنی فقط قصدش لباس عروس پوشیدن بود که خانواده پسره مخالف جشن گرفتن بودن.... وای چقد فشار خوردم سر تاپیکاش

سیب زمینی خام می خورد البته

بچها یادتونه یکی بود برادر شوهرشو بزرگ کرده بود بعد پسره سرطان داشت فکر کنم سرطان خون داشت  هی میومد میگفت دعا کنید براش یا یبار گفت برادر شوهرم لج کرده میگه میخواد درس بخونه با اون حالش ؟ خیلیم حالش وخیم شده بود 

خبری ندارید از اون کاربر؟

شاید داره مشورت می گیره و دکتر برده .من خودم همیشه می خونم و‌کمک کننده است .اتفاقا فلسفه نی نی سایت همینه و تاپیک ها باید در همین راستا باشه ،نه این که جاریم تهداد النگوش از من بیشتره . البته خوب اینم خوبه و سایت رو از حال و هوای خشک درمیاره .ولی خوب هدف اصلی سایت از اسمش مشخصه

یه تاپیکی بود راجع به خانمایی که لب دریا پوشش رو رعایت نمیکنن و فلان ،بحث بالا گرفته بود که یه خانمه میگفت من خودم با حجابم ولی به شوهرم میگم از لج اونا تو رعایت نکن و فقط با لباس زیر باش

همین دیشب یکی تاپیک زده بود ننم با جنا ارتباط اسکول فک میکنه چون خودش اسکله بقیه هم حتما اسکلن  

تا دلت بخواد اینجا دروغ میگن ولی عجیب ترینش که نمیگم دروغه و دیدم این بود که سبزی رو اول خرد میکردند بعد می شستند

,من تا اونجا که خواهرشو برد سالمندان خوندم بعدش چی شد ؟تاپیک ترکیده بود

بهت میگم تعلیقم شدم شدم یه روز یه زنه به اسم اقدس به اونجاش آلویه می‌مالد و روی تخت دراز می‌کشد شوهر وی که آلویه دوست داشته می‌آید و با نان میل میکند