دیشب کلی باشوهرم دعوام شده البته اون بیشتر دعواکرد من سکوت و الان قهرم
دعوامونم بخاطر وسواس من ک خیلی اذیت میشم البته حرف من اینه میگمخووقتی میخواین تو خونه تخمه یا بیسکوییتی هرچی بخورین یه زیرانپاز پهن هست همیشه تو خونه رواونبخورید شوهرمحتی اوایل هندونه روبدون سینی بشقاب میاورد رو فرش میشست میخورد پیر شدمتا یاد گرفته با یه سینی بیاره یا مثلا در یخچال باز میکنماز همونجا هندونه قاچمیکنه میخوره همه چیک میکنه دیگ دیشب خیلی دادو بیداد کرد وخونه رو بهم ریخت واشغال میوش وریخت روفرش
میخواستم هیچکاری انجامندم وبذارم تو اون وضع افتضاح بمونه دیدم برا من وسواسی این بدترین عذاب ب خودم تا۱۱خوابیدمچونتصمیم نداشتم مرتب کنم ۱۱بیدارشدمناهارم درست کردم انقدر روحیم ضعیف شده بعد فوت بابام ک هرکار میکردم اشکام بند نمیومد تاالان همکه هی تونستم ادامه بدم وروحیم وحفظ کنم فقط با تمیز کردن خونه بوده واقعا بدترین حال داشته باشم خوب میشم وقتی کارای خونه انجام میدم
دیگه ۱۲دست ب کار شدم وکارام وانحام دادم ناهار خوردیم خوابیدم الان بیدار شدم ادامه کارامم تموم شد شامم هم مشخص کردم چی درست کنم سماور شعلش وزیاد کردم جوش بیاد دمنوش بخورم واقعا حالمخوبه فقط اونآقا گنداخلاق بیداربشع بره سرکار بهترممیشم😂😂😂😂