2777
2789
عنوان

از بچه داری خسته شدم دیگه

137 بازدید | 14 پست

دوتا بچه دارم با سه سال اختلاف سنی ،تو سن کم هم ازدواج کردم .از وقتی یادم میاد مشغول بچع داری هستم تا امروز که بزرگه هفت سالشه،خسته ی خسته م .هیچ کمکی هم ندارم ،یکی بیاد حداقل چند ساعتی یکی از بچه هازو نگه داره من کمی استراحت کنم .صرفا جهت درد و دل نوشتم ....بعضی شبا مثل امشب خیلی خسته و بی انرژی م ...کسی هست درکم کنه؟

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


بله چرا که نه با گوشت وخون واستخونم درکت میکنم ...من حتی آرزومه ییکبار تنها برم دسشویی وببخشیدا باخیال راحت کارمو کنم حتی اونجام میخواد بامن بیاد یا اگرم نیاد پشت در داره گریه میکنه و در میزنه

من درکت میکنم شرایطم مثل شماست و بعضی وقتا از خستگی به فکر خودکشی میوفتم 

خیلی دوسشون دارم دنیا دنیا 

ولی خستم همش میگم کاش میمردم 

شوهرم بی توجه و فحشم میده مغزم داره میترکه از تنهایی و دلم خونه

اره ممخصوصن اگه چند بار تو طول شب بیدار بشه بعد نوپا از همه جا بالا میره و کارا خطرناک میکنه

اصلا در عجبم قدیمیا چطور هفت هشت تا بچه میاوردن ..من همش در حال رسیدگی به بچه ها هستم .درهرشرایط اینا اولویت من هستن .از خدا میخوام دیگه هیچ وقت بهم بچه نده 

درکت میکنم پسر من خیلی لجباز و یه دنده شده نمیدونم چیکارش کنم😔

خدایا آنگونه زنده ام بدارکه نشکند دلی از زنده بودنم💚وآنگونه بمیرانم که به وجدنیاید کسی از نبودنم... 
بله چرا که نه با گوشت وخون واستخونم درکت میکنم ...من حتی آرزومه ییکبار تنها برم دسشویی وببخشیدا باخی ...

من دعا میکنم صبحا یکی دوساعت دیرتر از من بلند شن .من یه ساعت تو سکوت و آرامش باشم

اصلا در عجبم قدیمیا چطور هفت هشت تا بچه میاوردن ..من همش در حال رسیدگی به بچه ها هستم .درهرشرایط این ...

بچه هارو میریختن تو حیاط دور هم بزرگ‌میشدن بعدم بچه بزرگ بچه کوچک نگه میداشت اتفاقن قدیم راحتتر بودن

اصلا در عجبم قدیمیا چطور هفت هشت تا بچه میاوردن ..من همش در حال رسیدگی به بچه ها هستم .درهرشرایط این ...

میدونی قدیم بچه ها اینجور بند مادر نبودن تو کوچه باهم بودن خونه ها همسایه داری بوده یعنی همه همسایه ها دور هم بودن و حرف میزدن اونا خعلی زحمت نمیکشیدن مثل ما بچه ها از صبح تا شب تو کوچه فقط نهار و شام میخوردن بعد شام هم میخابیدم مثل ما سرو کله نمیزدن خود یه پیرزن برام تعریف کرد

یادم به روزایی افتاد که با گوشی میرفتم دستشویی و دوست نداشتم از دستشویی بیام بیرون. دوست داشتم اونجا استراحت کنم....بچه داری سخته. خدا بهت صبر بده. سعی کن بیشتر به شیرینی  های بچه فکر کنی

🕊 پر میشه این خونه از رقص و گل و شادی 🕊
میدونی قدیم بچه ها اینجور بند مادر نبودن تو کوچه باهم بودن خونه ها همسایه داری بوده یعنی همه همسایه ...

دقیقا مادرشوهر من همیشه میگه من ۵ تا بچه داشتم اصلا نفهمیدم چجور بزرگ شدن صبح که پامیشدن کوچه بودن تا شب شبم خسته وکوفته همون سرشب شام میخوردن ومیخوابیدن...تازه مثل الانیا توقعی نداشتن لباسای همدیگه رومیپوشیدن اسباب بازی خاصی هم نداشتن

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز