اگیکم باصدای بلندباهام حرف بزنن قلبم میشکنه حالمبددمیشه
الان دعوام شد با شوهرم جوری داره سکته میمنم هرچی اشکمیریزمارومنمیشم حس میکنم چونبابتمنیست جرات میکنه اینجوری حرف بزنه هرچند اصن ربطی نداره قبلا بدترم بود ولی هیچجوره ارومنمیشم فقط فکرمیکنم چونن بابام نیست اینطوری میکنه
خیلی شکننده وضعیف شدم دلممیخواد بمیرم امشب قلبم از جا داره در میاد