نیاز ب یه همدم واقعی به یه عشق عمیق دارم یکی کواقعا دوستم داشته باشه
خیلی دل رحمم نمیگمخوبهها ولی حتی کسی ک تادیروزاتیشمم زده باشه امروز بهممهربونبگه سلامدیگه فراموش میکنم وصدموبراش میذارم هیچوقت هیچکسسسس بهممحبتی نکرد اگه کاری انجام داد فقط درجواب خوبی های زیاد بود غمی تو دلم ک اگ باکسی ب مشکل بخورم مثلا با خواهری کسی ی بحثکوچیکم بشه همیشه این منم ک پیش قدممیشم هیچوقت نیمذارم کسی محبتش بی جواب بمونه تااین حد که زایمان کردم بدترین درد داشتممتنفر بودم بخوامدراز بکشم مادرشوهرم مامانم کارای من وانجام بدن خودم جاروبرقی میکشیدم گردگیری میکردم کاذیت نشن براهمین هیچکس درد من وحدی نمیگیره روبه قبله هم باشم براهیچکس هیچکش مهم نیست شوهرمکه کلا انگار فقط بخاطر بقیه جزومتاهلین حسابش کنن ازدواج کرده ندردمن مریضیم ن غمم به هیچجاش نیست خودش و خودش و رفیقاش
زایمان کردم جفت مونده بود خونریزی شدید داشتم بستری شدمبیمارستان شوهرم همونلحظه کمارای من وانجام داد رفت روستاشون پیش دوستاش من ونوزاد۱۰روزمبیمارستان مامانم میگفت بیام پیشت میگفتم نه اصلا تازه میومد هی میگفتم چرااومدی متنفرم کسی برا من کاری کنه زحمتی گردن کسی بندازمولی همه هرلحظه ازخوبیمسواستفاده میکنن
واقعا دلمبدحال خودم میسوزه کاش رره ای محبت میدیدم روزمین