2777
2789

از وقتی باردار شدم و اطرافیان متوجه شدن همش دارن منو میترسونن همش میگن بذار به دنیا بیاد ،روزگارت سیاهه،پدرت رو درمیاره ،بذار سنگین بشی ،دیگه یه روز خوش نداری ،دیگه نمیتونی استراحت کنی 

اه خسته شدم دیگه دوست ندارم با کسی رفت و آمد کنم 

همش انرژی منفی میدن بهم 

یعنی همش ته دل آدمو خالی میکنن آدم می‌ترسه همش میگه یعنی کار اشتباهی کردم 

عزیزم حس مادر شدن اینقدر خوبه 

اصلا هم روزگارت سیاه نیس وقتینی نی تو به سلامتی بغلت بگیری میفهمی

احترام=احترام من همیشه توی تاپیکهام و یا کامنتی که میذارم ادب رو رعایت میکنم انتظارم از کسانی ریپلای میزنن هم همینه 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


من داشتم جون میکندم مادرشوهرو جاریم نیگفسختیش وقتیه بدنیا بیاد من تا نه ماه ویار شدیدداشتم وسوزش وعده شدید یه روز قبلزایمانم بشتری شده بخاطر بالا اوردن زیاد 

واقعا هم ک بعد زایمتن خیلی سخت بود چون افسردگی شدید گرفتک شیرم خشک شد ب معنای واقعی کلمه نابود شدم سزازین شدم از بیمارستان هنو مرخص نشده بچم زردی گرف سه روز تو بیمارستان با اون شرایط چون سینم صاف بود اونجا با شیر دوش دیتی شیرمو میدوشیدم دستگاه شیردوش بیمارستان خراب بود چقد زجر کشیدم هعی خدا همه از شیرینی مادر شدن میگفتن من چیزیجز زجر نبود برام اصلنم شیرین نبود

فقط ب عنوان یه مامان اولی میگم برا بچه حرص وجوش نخور مریض شه خوب میشع زردی بگیرع بازم خوب میشه 

من بچم دوماهش بود از کریر ک رو میز بود محکم افتاد با سر رو زمین یه ور سرش اندازه توپ فوتبال باد کرد ممکنه بدتر از این اتفاقام بیوفته خودتو نباز اول ب فکر خودت باش بعد ب فکر بچه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز