در حدی که با هم دوتایی میرن سفر یکی دو روزه و هر نهار میره خونه مادرزن و ...
بعد مادر ما شوهرمونو میبینه انگار حرمله رو دیده😂
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خواهرشوهر من با دامادش خیلی رابطه ی خوبی داره دامادش هم براش پسری میکنه خدایی خیلی با معرفته و هواشو داره
خیلی دیر متوجه میشویم ک دوستان زیادی نداریمـــ ـفقط ادمای زیادی رو می شناسیمـــ... 🥀🥀🥀🥀💔💔 پرنده ای کهــ رفت بگذارد برود....💔 هوای سرد بهانهــ است .... هوای دیگــری بهــ سر دارد🥀💔
این دامادشو از همون اول سمت خانواده ی خانمش بود از خانواده ی خودش فاصلع گرفت بیرون مسافرت همه جا با مادر خانمش میرفت وابسته شدن بهم
خیلی دیر متوجه میشویم ک دوستان زیادی نداریمـــ ـفقط ادمای زیادی رو می شناسیمـــ... 🥀🥀🥀🥀💔💔 پرنده ای کهــ رفت بگذارد برود....💔 هوای سرد بهانهــ است .... هوای دیگــری بهــ سر دارد🥀💔