بنظرتون حرفش زشت بود یا من حساسم

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/11

تعداد پست: 1018

من باردارم چند روز پیش یکی از خانم دوستای همسرم تماس گرف برا احوالپرسی بعد میگه خوابتو دیدم منم میگه با ذوق عع چه خوابی میگه دور از جون بچه ام میگه خواب دیدم گریه میکنی دکتر گفته بچه ات مشکل داره باید سقط کنی گفتم حتما رفتی دکتر زنگ زدم حالتو بپرسم منم چیزی نگفتم عادی گفتم خداروشکر مشکلی نبود بعد احوالپرسی اینا قطع کرد اما بعدش اینقدر دلن شکست اصلا براچی به یه خانم باردار باید همچین خوابی رو تعریف کرد بنظرتون چه رفتاری داشته باشم

1403/05/02

14:06

4 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

ghasede_tanha

عضویت: 1397/02/16

تعداد پست: 874

چه بی شعور بوده

با احترام درخواست دوستی پذیرفته نمیشد لطفا اگه واجب بود تو تاپیک تگم کنید

1403/05/02

14:07

3 نفر لایک کرده اند ...

خطکش

عضویت: 1396/09/05

تعداد پست: 13217

ادم نفهم . ازش فاصله بگیر . حسادت میکنه شاید بهت

1403/05/02

14:08

4 نفر لایک کرده اند ...

مامان ریحانه

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

دخترک_نگون_بخت

عضویت: 1402/03/01

تعداد پست: 1446

حق داری ناراحت باشی

اسمم شرایط زندگیم رو نشون میده. دختر 22 ساله ای با یه کوه غم و درد. چسناله نیست زندگیم همینه تو این سن و سال یه بار کافه نرفتم یه بار اجازه نداشتم با دوستام برم بیرون یه بار اجازه نداشتم تنهایی تا چند قدمی خونمون برم.تو این سن کتک میخورم حق حرف زدن ندارم حق داشتن گوشی مستقل ندارم.بابای خوبم سالهاست تبدیل به هیولا شده.کاش خودکشی گناه نبود کاش مامانم از مرگ من ناراحت نمیشد.4 سال پشت کنکور موندم هیچی نشدم.بین این همه اتفاق بد خدا یه آدم خوب رو سر راهم قرار داده یه دلخوشی خیلی کوچولو دارم ولی میدونم بابام ازم میگیرتش. میدونم نمیذاره باهاش ازدواج کنم ولی دوسش دارم.میشه برای حال دلم صلوات بفرستی؟ :)

1403/05/02

14:08

2 نفر لایک کرده اند ...

elham_kk

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 20174

ول کن بابا نوستراداموس نیست که خوابش درست در بیاد

نادیده بگیر

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/05/02

14:08

1 نفر لایک کرده اند ...