گاهی پیش خودم میگم کاش دختر بودم ازدواج میکردم زن خونه دار تا لنگ ظهر راحت میخوابیدم بعدم یه غذای حاضری یا با یه نون پنیر ناهار میخوردم بعدم دوباره میگرفتم میخوابیدم عصر فیلم ترکی میدیم شب هم یه غذای حاضری میذاشتم جلو شوهر و بعدم راحت توی بغل شوهر میخوابیدم واسش دوتا ناز و عشوه میومدم دوباره تا ظهر میخوابیدم
ولی متاسفانه ما جوری تربیت شدیم که دو روز بیکار بشیم حس اضافه بودن میکنیم همیشه باید یا استرس کشیک داشته باشیم یا درس و امتخان یا فردا صبح ساعت ۵ برم سگ دو زنی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نه والا الان من نمیتونم برم سرکار چن وقت دیگ میخوام ازدواج کنم اون ک دیگ کلا مخالفه کار کردنه و میگ حتی حق ندارم از خونه برم بیرون دختر بودن خیلی بدبختبه
قضیه اون مرده ک میخوره به نرده برمیگردرو شنیدی؟یروز توام میخوری به نرده و برمیگردی:)