چهارسال با ینفر بودم خانواده ها در جریان بودن جدی بود همچی و قصدمون ازدواج بود
جوری دوسم داشت ک داداشش بهم گفته بود بهم میگه حاضرم ب ازای یبار بغل کردنش بمیرم
دوسم داشت ولی با کاراشم اذیتم میکرد
الان کات کردین سر یه موضوعی یمدته بهم ت چت ناشناس پیام داد و اینا جواب ندادن
بعد یه دختره بود همکلاسیش بود دختره فالوش کرده بود اینم بک داده بود من گفتم انفالو کن میگفت زشته و اینا ولی کرد..بعد میگفت دختره اومده تو دانشگاه بهم گفته چرا انفالوم کردی منم داستانو گفتم
از اون جریان کلی گذشت تا این که امشب اتفاقی چکش کردم دیدم دوباره با اون دختره همو فالو کردن
ما قبلا خیلی پیش میومد بحث کنیم حرف نزنیم یعنی اولین بارمون نیست
ولی این کارش قلبمو سوزونده
سر یچیز خیلی مسخره هم کات کردیم
واقعا الان دوست دارم حالمو تجربه کنه
آخه خودش میدونست سر این دختره من چقد حالم بد شد و گریه کردم و یه هفته دعوا داشتیم
نمیاد درست از دل من دربیاره ولی براش مهمه یکی دیگه ناراحت نشه