من هرگز درباره این مسئله ازش چیزی نپرسیده ام و هرگز نخواهم پرسید. ایشون هم همینطور. دیوانگی محضه. سری که درد نمیکنه دستمال نمی بندن. واقعا دونستن این قضیه ابدا لطف و حسن و سودی نداره. ضرر اندر ضرره.
الان هر دو آرامش داریم. البته بگم که بخاطر شرایط خانوادگی و اجتماعی و شخصیتی که هر دو داریم اصولا احتمال وجود عشق یا رابطه قبلی برا هردوی ما بعیده.(اگه بوده باشه هم فاجعه نیست. قابل درکه. برای هرکسی ممکنه پیش بیاد).
از طرف دیگه تا الان طوری با هم بودیم که با تموم وجود احساس کردیم که اولین و اخرین عشق همدیگه ایم. هیچوقت جوری نبودیم که یه درصد این احتمالو بدیم که قبلاً کسی دیگه رو لااقل به این شدت و حدت دوست داشتیم.
در کل حسن ظن خیلی چیز خوبیه. البته باید مبنای درست و معقولی داشته باشه.(مثلا تو تحقیقات قبل ازدواج هیچکس حرف بدی در مورد طرف نزده باشه، طرف به دخترباز یا پسرباز بودن یا بیقید و بندی شهره نباشه. کسی ندیده و نشنیده باشه که طرف عاشق بوده باشه و...)
خلاصه تا وقتی کنکاش و تجسس نکنی، قلبت ارومه و زندگیت خوش.
بعدش اگه بدونی، اون وقت برات مهم میشه و خواه ناخواه ذهنت درگیر که چطور بوده و چرا و الانم هست یا نیست؟من بهترم یا اون بهتر بوده؟ نکنه هواشو بکنه دلش تنگ بشه و هزار تا دغدغه بیخود و زهرآلود دیگه.