بعدش من توی عروسی پسر خالم دیدمش باهاش برخورد کردم
بعد بهم گفت که من پارسال خانوادم ازتون خاستگاری کردن خانواده ی شما مخالف بوده برام سوال بوده همش که نظر خودتون بوده ؟
فهمیده بود که ازش خوشم میاد شاید
وقتی که به خانوادم گفتم بشدت مخالفت کردن
نمیدونین چقد از اون موقع مریض شدم
پریودیام که هیچ بشدت نامنظم شده
دستام میلرزه خیلیی دکتر گفت احتمالش هست پارکینسون باشه
سردردای عجیب
همش بالا میارم دارم دیونه میشم
خودمم پسرو نمیخوام ولی نمیتونم از فکرش درام
کل زندگیم نابود شده
به نظرتون چیکار کنم