2777
2789
عزیزم اگه میخوای تایپک بزنی برو تو تبادل نظر قسمت عمومی رو که زدی بالا نوشته موضوع جدید موضوع تایپکتو بنویس ارسال کن.
دعوت نامه هم برای کلوپ هایه که هست مثلا من صاحب بیه کلوپم میتون برات دعوت نامه بزنم بشی عوض اون کلوپ.
از هر کلوپی که خوشت بیاد میتونی عضو بشی عزیز
یعنی میاد روزی که تو ارتباطمون با همدیگه ، مذهب و نژاد و قومیت نقشی نداشته باشه. یعنی میشـــــــــــــــــه!!!!!

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



افرین mrs mary کارت عالی بود
Pedar شوهر من عادت داشت این کار رو بکنه یعنی هر وقت جاری bozorgtar از من خونشون بود اخر حرفش gushi رو میداد به جاریم
منم یه زمانهایی اصلا دوست نداشتم صحبت کنم ولی نمیدونستم chi کار کنم
یهه بار که اوایل بارداریم بود و حسابی ویار داشتم و حالم بد بود و حوصله hich کس رو نداشتم، این اتفاق افتاد و من با جاریم خیلی بیحوصله حرف زدم و وسط تلفون که قطع شد دوباره تماس nagereftam
همین شد. تمام از اون به بعد اصلا ین مساله تکرار نشد
البته این رو هم begam که pedar شوهرم اصلا قصد بدی نداشت و فقط میخواست رابطه رو یه جورایی نزدیکتر کنه ولی خوب این راهش نبود
صدایتان را بالا نبرید،قدرت استدلال خود را بهبود ببخشید.گریستن نشانه ضعف نیست از زمان تولد نشان داده شما زنده اید...کلید ارتباط موفق دوستی، آزادی،صداقت،اعتماد.،درک وگفتگوست.هرگز به خاطر دیگران اصالت خود را تغییر ندهید زیا هیچ کس نمیتواند نقش شما را بازی کند،اگر میدانستید افکارتان چقدر قدرتمند است پس لحظه ای منفی فکر نمیکردید.زندگی راضی نگه داشتن همه نیست.خداوند برای هر کسی که وارد زندگیتان میکند دلیلی دارد.وقتی کسی را واقعا دوست دارید فاصله،سن،قد، وزن فقط یک عدد خواهد بود.اگر کسی با شما مشکل دارد مشکل خود اوست شما ارزشتان بیشتر از انست که انرژی خود را صرف چیزهای منفی کنید.جایی نمانید که مجبورند تحملتان کنند جایی بروید که بودنتان را جشن بگیرند.ادمها را به خاطر اینکه باعث نا امیدیتان میشوند سرزنش نکنید خود را سرزنش کنید که از انها بیش از حد توقع دارید.کسی که شما را دوست دارد اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشد.هرگز ترکتان نمیکند یک دلیل هم برای ماندن میابد.اگر به کسی کاملا اعتماد کردی دو حالت دارد یا کسی برای زندگی یا درسی برای زندگی....امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستای خوبم
ادمها را به خاطر اینکه باعث نا امیدیتان میشوند سرزنش نکنید خود را سرزنش کنید که از انها بیش از حد توقع دارید
چه جمله جالبی من واقعا یاد گرفتم که خیلی متوقع باشم چون مامانم این طوریه و الانم هنوز از ما توقع داره همیشه و همه جا به حرفش گوش کنیم یعنی همونی بشه که مامانم میخواد حتی مساله ای که فقط بین من و شوهرمه (مثلا همیشه میگه پولها باید دست تو باشه و تو مدیریت کنی ولی من اصلا دوست ندارم البته اینجوری نیست که همش دست شوهرم باشه ها دوتایی با هم تصمیم میگیریم ولی به نظر مامانم باید من تنها تصمیم بگیرم )
البته مدتیه که دارم رو خودم کار میکنم و تا حدی موفق بودم
کار هنری انجام میدم :چرم دست دوز ، نمدی و ... با قیمت منصفانه وبلاگhttp://termeart.blogfa.com/ تاپیک نی نی سایت http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadid=1039331&postID=40558103
دیشب یه کاری کردم که شوهرم خیلی خوشحال شد و ذوق زده (البته این به این خاطر بود که من اینکار را انجام نمیدادم ) بدون این که شوهرم متوجه بشه مامان شوشو زنگیدم و بعد از صحبت خودم شوشو را صدا زدم و گفتم بیا مامانه خیلی تعجب کرد و پرسید مامان من خیلی هم خوشحال شد
هم شوهرم خوشحال شد هم مامانش هم من پیش جفتشون عزیز شدم
کار هنری انجام میدم :چرم دست دوز ، نمدی و ... با قیمت منصفانه وبلاگhttp://termeart.blogfa.com/ تاپیک نی نی سایت http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadid=1039331&postID=40558103
آفرین مامان محدثه جون

من هم یک کارهایی میکنم شوشو خوشحاله و خودم بیشتر : اصلا حرف مامان و بابای شو شو رو نمیزنم ( مگر اینکه خودش بگه و صحبتی بکنه) آرامش خیلی خوبه

همسری میکنم ( هر چند گاهی دلم میسوزه که برای شوشو ) عوضش الان دیگه مثل سال گذشته نیست؛ اور جا نمی مونه ـ کلید فراموش نمیشه ـ غذای ظهر و میوه رو جا نمیذاره ـ از من نمی خواد به تلفن هاش پاسخ بدم و .... و جالبه دیگه توقع هم نداره و بیشتر ازم تشکر میکنه ( مادری نکنیم )

با حقیقت باید زیست. امّا، واقعیت را ـ تنها ـ باید دانست.

همیشه من اول خداحافظی میکنم

3 ماهه دست از پارو زدن برداشتم خیلی نتیجه داشته

هر روز باهاش سر کار تماس نمی گیرم اجازه میدم اون هم یادم کنه و باهام تماس بگیره و بگه چطوری دلم تنگ شد و ......( گاهی نادیده بگیریم )
با حقیقت باید زیست. امّا، واقعیت را ـ تنها ـ باید دانست.
چند ماهه که تذکر دادن رو به حداقل رسوندم ، فقط زمانی که خیلی خیلی لازم باشه تذکر اون هم خیلی با احتیاط ـ این اواخر بیشتر باهام مشورت میکنه ( روی حرفام بیشتر حساب میکنه)
با حقیقت باید زیست. امّا، واقعیت را ـ تنها ـ باید دانست.
میوه آرایی برای مشهدیای عزیز
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=323279
کار هنری انجام میدم :چرم دست دوز ، نمدی و ... با قیمت منصفانه وبلاگhttp://termeart.blogfa.com/ تاپیک نی نی سایت http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadid=1039331&postID=40558103
سلام به همه

من اصلاااااااااااا سیاست ندارم ..تنها موردی که تونستم توش موفق باشم این بود که دوران عقدم با عمه شوشو بحثمون شد البته خیلییی دخالت کرد و اینکه ما قبلا با هم رابطه خوبی داشتیم اما بعد از اون بحث کلا با عمه شوهرم قطع رابطه کردم تلفن هم نمیزدیم ...خلاصه تا اینکه بی خیالش شدم و شروع کردم به شوشو گفتن که بهش زنگ بزنیم ...و وقتی اومدم ایران رفتم خونشون ...حالا جالبه که شوهرم هیچ وقت اصرار نمیکنه که بهش زنگ بزنیم مگر اینکه من بخوام ...آخه قبلش همش همسرم اصرار داشت که چرا تماس نمیگیری !!!!

فکر کنم مردها بفهمن روی موضوعی حساس هستیم دقیقاااااااااااا ه مون کار را انجام میدن ...

جاری من واقعا پررو تشریف دارن ...هربار که ما زنگ میزنیم ( اونها هیچوقت زنگ نمیزنن شوشو همیشه چسبیده بهشون و زنگ میزنه ) خلاصه کلی با همسرم حرف میزنه و بلبل زبونی میکنه اما وقتی با من میخواد حرف بزنه انگار حرفی نداره ...وقتی هم که میرم ایران انگار نه انگار که من رفتم ...شوشو هم میدونه که من روش حساس هستم و همیشه هم بحث اصلی ما این موضوع هست

و حالا :

تصمیم گرفتم از این به بعد که شوهرم زنگ میزنه به برادرش منم گوشی را بگیرم کلییییییییی با برادرشوهرم بگم و بخندم تا اینجوری هم جاریم حساب کار بیاد دستش و هم اینکه همسرم دیگه همش گیر نده که زنگ بزنیم ...

نمیدونم کارم درسته یا نه ولی میخوام امتحان کنم ...
در سرزمین من : نگاه کودکش پر از آرزوست , نگاه جوانش پر از حسرت و نگاه سالمندش پر از افسوس .
پریسا جان
فکر میکنم بهتر باشه حساسیت خودت رو کم کنی.در حضور همسرت به خودت و بچه ات خیلی رسیدگی کن.و سعی کن تا ایشو ناعتمادشون به تو جلب بشه . و باور کنه که عملا نگران تغذیه و لباس پوشیدن و.. بچه ات هستی.لازم هم نیست همیشه براش توضیح بدی.مثلا گاهی براش بگو امروز فلان غذا رو واسه بچه مون درست کردم .این غذا رو همیشه خیلی دوست داره.یا دکتر گفته فلان روشی که در پیش گرفتی برای تغذیه اش مناسبه.گاهی اوقات هم که مثلا میدونی همسرت حواسشون به کارهای توست با علاقه و دقت خاصی امور بچه ات رو دنبال کن و توضیح نده که این کارو میکنم که فلان بشه.
به تدریج خود همسرت به کفایت تو در بچه داری یقین پیدا میکنه و خودش میشه بهترین شاهد و حامیت.
به حرفهای دیگران هم زیاد توجه نکن.اگه بخوای خودتو ناراحت کنی تا ابد هر کس یه تزی میده چرا اینو نمیخوری چرا اینو میخوری؟چرا این غذل رو به بچه ات نمیدی ؟چرا این میدی؟چرا این لباسو بهش میپوشونی ؟و....
البته سعی کن نیازهای خودت که یه زن شیرده هستی و نیازهای بچه ات رو خوب بشناسی.دقت کن ببین با چی شیرت بیشتر میشه اون رژیم رو بیشتر رعایت کن.و کلا حواست حسابی به خودت و بچه ات باشه اما کار خودتو بکن البته اگه واقعا میدونی روشت درسته.با عمل حرف خودتو به کرسی بنشون.
اگر هم واقعا دلسوزیهاشون بجاست کمی نکاتی که میگن رو رعایت کن البته من فکر نمیکنم خوردن قند زیاد سودی واسه مادر و بچه داشته باشه اما د رعوض میتونی چاییت رو با 2تا خرما بخوری.بگو دکتر اینطوری توصیه کرده .یه چیز جایگزین بهتر خودت ارائه بدا.
امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم.
پریسا جون
خواهش میکنم خانمی.ببین مواقعی که میخوای بری بیرون مثلا اگه تو ماشینین لباسی رو بهش بپوشون که واسه توی ماشین مناسب باشه اما وقتی میخواین از خونه بیاین بیرون یه کاپشن یا سویی شرت روش بهش بپوشون .تو ماشین ازش در بیار.دوباره 1دقیقه قبل از پیاده شدن بپوشونش.حتما خودت وارد تر از منی عزیزم.
متاسفم که محدودیت غذایی داری.ددر مورد این مورد هم که بچه ات دستشو تو یدهنش کرده باید از الان خودت رو آماده کنی واسه زمانی که واقعا سوراخ دماغشو کشف میکنه و کنجکاوی میکنه.باید سعی کنی آرامش داشته باشی و در مواجهه با مادر شوهرت هم باید با ارامش و بدون تندی بگی این کارو همه یبچه ها وقتی دارن بدنشونو میشناسن میکنند لطفا به رو نیارید و واکنش نشون ندین.اگه هم از اون دسته افرادی هستن که به کار خودشون ادامه میدن سعی کن با رفتارت بهشون بفهمونی که از این طرز برخورد خوشت نمیاد لازم نیست تندی کنی همین که سر سنگین در مقابل این شوخی ها رفتار کنی و نخندی همراهشون میفهمن که تو از این سبک رفتار خوشت نمیاد.و یکی از بهترین کارهایی هم که میتونی بکنی اینه که قبل از این که زمان یه رفتار خاص تو یه سن خاص واسه بچه ات فرا برسه در موردش با شوهرت صحبت کنی و ذهنش رو نسبت به اون قضیه بیدار کنی و مثلا در خلال یه داستان از یه دوسیت که بچه اش این مشکلو پیدا کرده و این گونه رفتار میکنند و تحلیلش البته نه خیلی طولانی شوهرت رو نسبت به واکنش به اون رفتار حساس کن تا زمانی که مثلا مادرشون رفتاری نادرست داشتن خود همسرت به ایشون تذکر لازم رو بده .اینطوری از دست تو هم ناراحت نمیشن.
در نهایت تو بچه داری از این حرف و حدیثها زیاد پیش میاد تو تو کار خودت دقت کن و کاری به حرف کسی نداشته باش.حساسیت هم نشون نده .چه در مقابل همسرت و چه در مقابل دیگران.وقتی یه توصیه ای بهت میکنند آروم بگو چشم مامان .چشم عزیزم ممنونم که نگران پسرم هستین.من خودم هم همه سعیم رو میکنم که بخوبی به امورش رسیدگی کنم.ممنون میشم اگه یه جایی تذکر لازم بود بهم بدین اینطوری احساس نمیکنن که احساسا هم چ یز بلد بودن میکنی و با واقع بینی بیشتری باهات برخورد میکنند.در این زمینه از اون سیاست معروف بین خانمهای این تاپیک هم باید استفاده کنی:بگو چشم و کار خودتو بکن.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792