2777
2789
بجه ها منم همش به شوشو گیر میدم که چرا کاره تو اینجوریه که بعضی موقع ها خانمها بهت زنگ میزنن؟ سر این همش دعوا داریم، بچه ها شما چیکار میکنین که روی این قضیه حساس نیستید؟
مشکل من فقط همین هست خیلی شکاکم
وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست. پسرای عزیزم 92/10/26 اومدن توو بغلم. خدایا شکرت
سلام به همه دوستای خوبم
نمیدونید جقدر خوشحال شدم از خوندن این صفحات و این که دیدم جه خانم های خوبی بیدا میشن که حاضرند دیکران هم از زندکی لذت ببرند. منم یه تجربه هایی دارم خوشحال میشم که کمکی کرده باشم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام خانما خوبید. منم هنوز به اینجا سر میزنم و ازتون چیز یاد میگیرم خدا کنه که تو زندگیم بتونم اجراشون کنم
ترانه جون با پیشنهادت خیلی موافقم و تا حدی که بتونم (چون شاغلم)کمکت میکنم
ساناز جون وقتی کسی کار می کنه ارتباط با جنس مخالف خود به خود به وجود میاد. من فقط این رو بهت بکم اکر کسی می خواد که جنسش خراب باشه همه جوره می تونه زیر ابی بره و نیازی به کار و این حرفا نداره. و این که سعی کن اینقدر برای شوهرت جذاب باشی که اصلا فکرش به هیج سمتی نره دوستان خیلی راهنمایی های خوبی در این مورد کردن. تو باید خودت رو خیلی از اون زنها بالاتر ببینی و جوری به همسرت القا کنی که اونها اصلا قابل قیاس با تو نیستند. اکر هر دفعه به روش بیاری اونم حساس میشه و میکه حتما یه خبری هست. برات ارزوی موفقیت می کنم.
یکی از خانم ها در مورد این که تا خدا نخواد زندکی ادم ارامش نمیکیره صحبت کرده بود. کاملا باهاش موافقم. من دختر خیلی خیلی حساسی بودم. از زمانی که با عرفان حلقه اشنا شدم زمین تا اسمون فرق کردم به طوری که خودم خودم رو نمیشناسم. اصلا ادم مذهبی ای نیستم اما از وقتی که خودم رو به خدا سبردم خیلی فرق کردم.
سلام اول اینکه این مشکلی که میگم واسه دوستمه چون خودش عضو نیست به من گفته بیام بگم

سلام.من بعد از 3 سال عقد الان حدود 10 ماه هست که عروسی کردم.مشکل اینجاست که تو شهر شوشوی من یه رسمی هست که مردها چند شب قبل از عروسی دور هم میشینن تا 3 صبح.شوهر من هم طبق همین رسم رفتار میکنه و با اینکه میدونه من تو شهرشون غریبم و کسی رو ندارم باز هم عروسیه فامیل میره و تا 3 صبح هم میمونه.وقتی هم که اعتراض میکنم و بهش میگم که من تنهام و تو باید پیشم باشی و من کسی رو ندارم میگه مشکل خودته و نمیشه من نرم و تو میتونی به دوستت بگی بیاد خونتون یا برو خونه خواهر های من.من هم سختمه و نمیتونم این مشکل رو هضم کنم

مثلا چند شب پیش که عروسیه پسر داییش بود اونم از چند شب قبل رفت و منو تنها گذاشت و من دوستم پیشم بود و بهش هم گفتم که سعی کن دیگه این رفتار رو نداشته باشی بازم میگه نه من همیشه میرم این که چیز بدی نیست و من بابت همین قضیه ناراحت بود که تو همون روزهای عر.سی دعوامون شد خیلی شدید .شوهر من عصبانی که میشه انگار خون جلو چشاشو میگیره یا خودش رو میزنه یا به من میخواد اسیب برسونه .

یعنی زن و شوهر با هم دعوا یا بحث نمیکنن؟چرا کار به اینجا کشیده میشه؟علت این مساله چیه؟ایا باید به دکتر ببرمش ؟

خیلی از زن و شوهرها هستن که با هم دعوا میکنن اما کار به اینجا نمیرسه. شما میگید من با این مشکل چیکار کنم؟
چیکار کنم این عادتشو ترک کنه؟
یه دوش ابِ گرم!یه لباس راحتی! یه چای تازه دم!یه موسیقی ملایم ....به درک که خیلی از مشکلات حل نمیشه!!!! 
سلام اول اینکه این مشکلی که میگم واسه دوستمه چون خودش عضو نیست به من گفته بیام بگم

سلام.من بعد از 3 سال عقد الان حدود 10 ماه هست که عروسی کردم.مشکل اینجاست که تو شهر شوشوی من یه رسمی هست که مردها چند شب قبل از عروسی دور هم میشینن تا 3 صبح.شوهر من هم طبق همین رسم رفتار میکنه و با اینکه میدونه من تو شهرشون غریبم و کسی رو ندارم باز هم عروسیه فامیل میره و تا 3 صبح هم میمونه.وقتی هم که اعتراض میکنم و بهش میگم که من تنهام و تو باید پیشم باشی و من کسی رو ندارم میگه مشکل خودته و نمیشه من نرم و تو میتونی به دوستت بگی بیاد خونتون یا برو خونه خواهر های من.من هم سختمه و نمیتونم این مشکل رو هضم کنم

مثلا چند شب پیش که عروسیه پسر داییش بود اونم از چند شب قبل رفت و منو تنها گذاشت و من دوستم پیشم بود و بهش هم گفتم که سعی کن دیگه این رفتار رو نداشته باشی بازم میگه نه من همیشه میرم این که چیز بدی نیست و من بابت همین قضیه ناراحت بود که تو همون روزهای عر.سی دعوامون شد خیلی شدید .شوهر من عصبانی که میشه انگار خون جلو چشاشو میگیره یا خودش رو میزنه یا به من میخواد اسیب برسونه .

یعنی زن و شوهر با هم دعوا یا بحث نمیکنن؟چرا کار به اینجا کشیده میشه؟علت این مساله چیه؟ایا باید به دکتر ببرمش ؟

خیلی از زن و شوهرها هستن که با هم دعوا میکنن اما کار به اینجا نمیرسه. شما میگید من با این مشکل چیکار کنم؟
چیکار کنم این عادتشو ترک کنه؟
یه دوش ابِ گرم!یه لباس راحتی! یه چای تازه دم!یه موسیقی ملایم ....به درک که خیلی از مشکلات حل نمیشه!!!! 
نفس جان بنظرم بهتره این مسایل رو با یه مشاور مطرح کنید

تو نت سرچ کنی سایتهای مذهبی و غیر مذهبی خوبی هستن که مشاوره ها خوبی میدن برای مسایل خانواده

خواستی من دو سه تا معرفی کنم

فکرنمیکنم این مساله به سیاست زنانه چندان کاری داشته باشه-باید ریشه ای حل بشه

نظرات بچه ها ممکنه بدتر باعث بد شدن رابطه بشه
به آرزوهای خویش ایمان بیاورید و آنگونه نسبت به آنها بیاندیشید که گویی بزودی رخ میدهند.
من اصلا رو شوشو حساس نیستم این ذاتیه مثل مامانم هستم ولی از همون اول هم نخواستم نقطه ضعف بدم هر موقع بحثی میشه من واکنش نشون نمیدم و این خیلی خوبه
یه بار شوشو مثل همیشه شوخی میکرد فکر میکرد منم واکنش نشون نمیدم منم امتحانی اخم کردم نمیدونین چی شد شوشو کلی منت کشید ناز و بوس کرد تا از دلم در بیاره
من حساس نیستم ولی هر از چند گاهی یه نسیمی میام تا حساب کار از دستش در نره

خواهره شوشو خیلی رو شوهرش حساسه شوهرشم از این مساله سوء استفاده میکنه همش حرصشو در میاره

وقتی ادم به شوهرش و به خودش اطمینان داره حساسیت برای چی؟؟؟
وقتی میدونی شوهرت هیچی تو زندگی زناشویی کم نداره حساسیت برای چی؟؟؟
وقتی از شوهرتون بهتر باشین حساسیت برای چی؟؟؟
Lilypie Pregnancy tickers
سلام دوستان خوبم
من باز اومدم با مشکلاتم!!!!! اگه میشه کمکم کنید. هفته پیش با خواهرم رفتیم شهر شوهرم (ما 6ماهه که عقدیم شوهرم گفت بیا که چند تیکه از وسایلمونو بخریم) خونه مادرشوهرم رفتیم نمیدونید چه دعوایی شد اصلا حرمت ما رو که مهمون بودیم نگه نداشتن خواهرشوهرم کلی به من بد وبیراه گفت به خاطر خواهرش!چون من گفته بودم نمیخوام با شما زندگی کنم میخوام مستقل باشم خواهرشوهر کوچیکم بهم گفت برو فکراتو بکن یعنی طلاق بگیر چون همینه که هست و بهم گفت خودتو بیشتر از این از چشم ما ننداز!!!! در حالی که من تا حالا بهشون بی احترامی نکردم سر همین قضایا دعوامون شد و شوهرم هیچ طرفداری از من نکرد الانم که برگشتیم خیلی سرد باهام رفتار میکنه انگار طلبکارم هست!!!!منم از اون سردتر رفتار میکنم باهاش چیکار کنم؟خیلی به طلاق فکر میکنم
افرین لورا جان
تربجه جان شما نباید اصلا با خانواده شوهرت دهن به دهن میشدی عزیزم معلومه که شوهرت طرفداری اونها رو میکنه دقت کن ببین اینجا خانمهایی که میکن شوهرشون بشتشون هست یه جند سالی از زندکیشون کذشته و با هزار تا سیاست الان به اینجا رسیدند به نظر من اکر زندکیت و شوهرت رو دوست داری تو باید کوتاه بیای
یه تجربه من یه جاری دارم که شدیدا موذی هست اوایل ازدواج خیلی من رو اذیت کرد ولی شوهرم اجازه نمیداد که حتی در موردش باهاش صحبت کنم منم تا تونستم تحمل کردم و به شوهرم خوبی کردم تا یواش یواش تونستم از بدیهای جاریم براش توضیح بدم الان بعد از کذشت ده سال از ازدواجمون شوهرم از جاریم متنفره و حسابی از من طرفداری میکنه میخوام این رو بهت بکم که شوهرم میکفت در مورد فلانی حرف نزن مثل خواهرم میمونه ولی حالا؟
هل هل جان
محض اطلاعتون میگم عرفان حلقه از عرفان های کاذب هستند و میتونیدبا تحقیق بیشتر به صحت حرف من پی ببرید.شما که اینقدر طالب و عرفان هستید و به آرامشتون کمک کرده ای کاش که راهش وارد میشدید که تا آخر راه درست میرفتید جلو.ما عارف های زیادی داشتیم که اگه بخواین چندتاشون رو بهتون معرفی میکنم به همرا کتابهایی که در موردشون نوشته شده.اگه طالب بودین براتون میذارم
موفق باشی عزیزم
افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
لورا جان
من با این حرفتون شدیدا موافقم که"من حساس نیستم ولی هر از چند گاهی یه نسیمی میام تا حساب کار از دستش در نره "
چون اینجوری گذشتها و محبت ها بهتر دیده میشه.

افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792