دکتر سنتی برام گرمی نوشته چون پاهام سرده
روزی یه عالمه گرمی میخورم
رفته بودیم مدرسه خواهرم مراسم بود
اخرش با مدیر حرف میزدم از خواهرم تعریف کرد گفت خواهرت هم درسش خوبه هم مثل خودت خوشگله ذوق کردم
نمیدونم چیشد یهو بغلش کردم باهاش رو بوسی کردم اونم سه تایی نه چهاربار
چند شب پیشم همش چسبیده بودم به خاله مامانم از گردنش اویزون بودم درحالی که اصلا رفت و آمد نداریم بعد یه قرن دیدمش
حالا خواهرم میگه ابروم بردی