من خانوادم اوکی هستن میگن جدا شو
اما سخت گیر هستن آزادی ندارم
مشکلات من انقد زیاده که بشنوی میگی جدا شو
من ۸ ساله ازدواج کردم خونه خودمم
شوهرم بیکار بود یا ب سختی بخور نمیر
هی نزول کرد سود کرد وام کرد
ورشکست شد خونه رو فروخت ماشین فروخت
خرج خونه باباش داد
باباش الاف بیکار
خودشم بیکار
دوسال نشست بیکار
همش ضرر
باز رقت سرکار باز همه رو داد ب باباش
و قسطا
حدود ۲ میلیارد قرض بالا آورد ۱ سال و ۴ ماهه بیکاره
۵ ماه پیش حدودا
طلاعام ۴۰_۵۰ گرم از تو خونه گمشد
ب هزار بدبختی کلانتری آوردم گفت برداشته
و ینی دزدیده بود
گفت اسنفد ماه پس میدم نداد
رفتم کلانتری
گفت خرداد
الان خرداد تموم شده میگ ندارم همچنان نشسته بیکار
دنبال خرید و فروش وام ازدواج و این کارای
۵ ماهه و اندی ک خونه بابام هستم
مستاجر بودیم خونه تحویل دادیم
دیگ عرضه نکرد ی خونه اجاره کن بیاد دنبالم
اصلا نمیره سرکار