ب کوچولوت فکر کن عزیزم
من اینطوری بودم همسرم هم ذره ای درک و شعور نداشت آنقدر دعوا میکردم گریه میکردم تا اینکه هون اوایل یه درد بدی اومد سراغم دقیقا بعد یه دعوا و گریه
هی درد میومد میرفت رفتم سونو گفتن دهانه رحمت خیلی کوتاه شده احتمال سقط هست
بعد مجبوری سرکلاژ شدم و تا آخرش استراحت مطلق