مثلاً من تمام زمانمو با عزیزام میگذروندم،یه نامه مینوشتم و تا آخر شب بیرون بودم میرقصیدم و...
فقط مینشستم نگاه عزیزام میکردم
داستان میخوندم
نمازمو میخوندم.با همسرم و بچم میرفتم گردش...مثل همیشه
من حلالیت میگرفتم از همه بعد همش نماز و قران و توبه میکردم😂
کاش میشد همون روز بدونیم قراره بمیریم
سفارشات لازم رو به بچه هام میکردم بغلشون میکردم بوسشون میکردم و یه انیمیشن باحال با هم میدیدیم
کارای معنوی
نوشتن
بعدم فکر کردن به زندگی ای که اسمش زندگی نبود...
بچمو اگه میشد وارد یه رحم دیگه میکردم
میرفتم اون شخصی رو که خیلی دوستش دارم میبوسیدم. کلی قهوه میخوردم. ماشین رو بر میداشتم و میرفتم جاده و آهنگ مورد علاقه‌م رو با صدای بلند گوش میکردم. با دوستام میرفتم موج های آبی بعدشم باهاشون مافیا بازی میکردم. در نهایت تو آغوش عزیز ترین آدم زندگیم به آروم ترین خواب زندگیم فرو میرفتم.
یه نامه برا شوهرم و خانوادم مینوشتم.یه دوش میگرفتم بهترین لباسامو میپوشیدم. و میرفتم بیرون.غذاهای موردعلاقمو میخوردم.میرفتم شمال لب دریا بمیرم.
اول صدامو ضبط میکردم و تعریف میکردم چی بهم گذشت💔
بعدشمممم تا شبببب موزیییییککککک
همه رو به خدا میسپردم با شوهرم بچه هام و پدر مادرم میرفتم بیرون شام بعدم وای نه خدا نکنه نمیتونم تصور کنم بچه هامو تنها بزارم کوچیکن شوهرمم خیلی دوست دارم الهی با هم پیر بشیم نوه نتیجه اامو ببینیم بعد راحت بمیریم
اول از همه حلالیت میگرفتم اگه ناخواسته دلشون رو شکوندم
بعد میرم و همه ی حرفام رو به کسی که دوسش دارم میزنم و میگم که چقدر برام مهم بوده و خودش خبر نداره..
نصف وقتم رو میشینم پیش خانواده ام و اونا رو یه دل سیر نگاه میکنم و بغلشون میکنم
بعدشم میرم یه جایی که کسی نباشه مثلا تو طبیعت یا جاده یه نامه مینوشتم
بعدشم آهنگ میزارم گوش میدم تا بمیرم:)
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز