از عصر هی دل درد میگرفتم هی میگفتم طبیعیه بعد یکم افتادم رو خونریزی ترسیدم خیلی فقط دراز کشیدم چند ساعت یه جا تا شوهرم بیاد وقتی اومد با کلی سلام و صلوات پاشدم اوکی بود همه چی حتی تکون خوردنای بچه رو حس میکردم یه جورایی تا دوباره همین چند دقیقه پیش خونریزی کردم برم بیمارستان؟؟
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
خدادوشکر مشکلی نبوده دیشب خاطرت باشه گفتم منم دوبار نصف شب رفتم بیمارستان راستش اون موقع منم بستری ...
آره الهی شکر
وای یعنی تا این دوران بگذره آدم میمیره و زنده میشه همش نگرانی، استرس،مراقبت
خوب که رفتم ولی ممنون ازت😁❤ بنده خدا هرچی شوهرم ریس ریس کرد خودشو بریم هی گفتم نه تا اینکه گفتم بریم چنان پرید پشت فرمون 5 دقیقه ای رسیدیم که گفتم دور ازجون مشکلی نباشه تو با رانندگیت همه مونو به کشتن میدی🥲😂