من ی سقط داشتم ، موقعی ک حامله بودم مادرشوهرم میگفت زن حامله احترامش واجبه از در اول اون باید بره داخل و...
دقیقا بعد حرفش ک رسیدیم اول خودش رفت داخل
شوهرم داشت جامو درست می‌کرد ب خالش گفت یکم برو اونور مامانش گفت میخواستی زن هرکول نگیری بعد گفت شوخی کردم
یبار دیگه گفت میخواستی باربی بگیری
یا مثلا یبار من دراز کشیده بودم خاله همسرم داشت آلبالو می‌ریخت میداد ب همه مادرشوهرم اول از همه رفت واس خودشو برداشت خورد ، نگفت اول ب من بده بعد خالش آورد داد بهم🥲
مادرشوهر من حرفایی بعد زایمانم زد هر کاری میکنم نمیتونم ببخشمش
و حلالش نمیکنم
حسودی میکنه
حالا بشینی غصه بخوری چی میشه دقیقا؟ نتیجه‌ی این غصه توردن و اینکه یه عمر این چیزا رو به کول بکشی چیه؟
اینا همینجورن عقده ای
برا من خودش میگفت شیر نداشته
بعد من شیر داستم..وقتی به بچه ام‌شیر میدادم یه ریز میومد میگفت شیرت کمه شیرت آبه شیرت به درد نمیخوره
آشغال عوصی الان یادم اومد دوباره حرفاش.. هیچ وقت حلالش نمیکنم انقد منو با زبون نیش مارش عذاب داد
خیلی کاراشون عجیبه ، مادرشوهرم ب ما کلی وسیله خونه داد گفت اول زندگی سختی نکشید بعد ک بدهکار شد گفت چیزایی ک لازم ندارید رو چون فعلا سرخونتون نرفتین بفروشم بعد دوباره بهترشو میدم
منم گفتم باشه بمون بگم کدومارو نمیخوام ، دیدم قبل من چند تا رو برداشته ببره بفروشه
منم هرچی داده بود رو دادم بهش برد فروخت ، بعد گفت من نگفتم واس شما رو میخوام ک گفتم واس برادرشوهرتو میخوام بفروشم
فقط تلافی کردنه که آدمو آروم میکنه،منم همیشه سکوت میکنم بلاخره یه جایی یه روزی فرصت تلافی پیش میاد،آی مزه میده😉
