کاش هیچ جونوری وجود نداشت به خدا من همش کارم گریه میترسم ازشون چندشم میشه
رفته بودیم اسکله کاسپین کباب بخوریم شاید بهت بگم ۱۵ ۱۶ تا گربه دورمون جمع شدن
من ایستاده بودم جیغ میزدم گریه میکردم همه بر گشته بودن منو نگاه میکردن فامیلامونم میگفتن بشین غذا بخور کاریت ندارن خجالت نمیکشی گریه میکنی ابرومونو بردی زن گنده خب چیکار کنم دست خودم نیست که😔😭
من بچه بودمم هر وقت تب میکردم کابوس میدیدم تمام کابوسام گربه بود که میپره تو صورتم
گرفتار شدم