2777
2789

 مادرم. عروسمون وقتی بچه ش بدنیا اومد هیچ کی تو بیمارستان فک نمی‌کرد مادرم مادر  شوهرشه.باشه..اصلا باورشون نمیشد..فک میکردن مادر خودشع.بس که بهش محبت میکرد دورش میچرخید..هر سال تولد خودشو برادرم و بچه هااشومیگرفت ...روز دخترم همش برا دخترا ش جشن  میگیره...چند سال پیش برادرم مشکلی مالی پیدا کرد مادرم خیلی کمکشون میکردن....حتی لباس گرم یادمه برا دختراش گرفت ۳ملیون شد..حالا امشب تولد گرفتن دخترشون رو گرفتن مادرم  دیوار به دیوار برادرمه...کلا همه تو یه کوچه زندگی می‌کنیم هیچ کودممون رو دعوت نرد...ولی خونواده خودش که حتی حاضر نشدن بخاطر وام ضامن برادرم بشن....خدایش بعضیا مع فت ندارن...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


مادرم خیلی دلش شکست...حتی رفته بود برا جشن کیک شفارش داده بود...۱۸تولدش بود ولی زودتر گرفتن

همیشه همینه به هر کی زیاد بها بدی هوا برش میداره شما هم محلش ندین دیگه 

گاهی برکت در نداشتن، نرسیدنه به جای اصرار اعتماد کن...💛

ببین منم برای اینکه حرف و حدیث پیش نیاد دوتا تولد میگیرم فامیل شوهرم جدا میان، فامیل خودم جدا

خرجمون زیاد تر میشه اما میوه خانواده ها حرف و حدیث احتمالی پیش نمیاد

اما حتما حتما به برادر تون بگید وگرنه بضرر خودش میشه خانواده خودش که بدرد میخورند را از دست می دهد  تو دامن یه عده بی معرفت میفته

سراسر زندگی من معجزه بود 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز