12سال ازدواج کردم وکار شوهرم جوری بوده که همیشه یه تایم از شبانه روز حالا یا روز یاشب خونه ست،البته بگذریم از اینکه یا سر کاره یا باقی ساعات روز خونه مادرشه
حالا دو روزه که رفته کمک رفیقش یه شهر یگه
ومن نه تنها ناراحت ودلتنگ نیستم
بلکه حال دلم بعد ازمدت ها داره رو به بهبودی میره
به خصوص که دیگه نیستش که هی بره بچسبه به خانواده ش
و خصوصا که بی مزد وبی مواجب واسشون نوکری کنه
وااااای که چقدررررررر اعصابم اروم شده نسبت به روزای پیشین
یعنی این همه درد وناراحتی رو فقط این مرد به سر من میاره؟!!!!!!!!
خدا از خودش وخانواده ش نگذره که ارامشو ازم گرفتن
الهی که خدا جوابشو بده
البته دم به دقیقه بهش زنگ میزنم ومیگم دارم ازدلتنگیو دوریت دیوانه میشم ولی واقعیتش اینه وقتی که به برگشتنش فکر میکنم حالم بد میشه
چرا یه ادم باید اونقدر بد باشه درد و رنج به بقیه بده
که همسرش نه تنها درنبودش دلتنگش نشه
بلکه از نبودش خوشحال هم بشه؟