بعد از چند ماه سختی وبدبختی نی نی به دنیا اومد اما نی نی از این در اومد و محبت بین من وشوهرم از اون در بیرون رفت خیلی کلافه ام چرا بعضی از مردها اینجوریند ... براش شدم یه همخونه نه یه همسر ...میش.رم-می پزم -می برم ومیارم... ایشون صبح میره بیرون شب میاد اون هم یا با تلویزیون یا با نی نی یا با کتابهاش سرگرمه یعنی بود ونبود من دیگه فرقی نداره ... دیشب می خواستم از توی کیف داخل کمد چیزی بردارم دیدم روی رمزه هر کاری کردم باز نشد وقتی شوهرم فهمید قسم خورد که رمز را فراموش کرده وصبح هم کیف را باخودش برد ... احساس میکنم چیزی را از من پنهون میکنه ... اما نمیدونم چی...چه کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟
همیشه فکر میکردم اگه یه روزی به شوهرم مشکوک بشم چنین میکنم وچنان میکنم و زندگیش رو به هم میریزم اما الان اصلا هیچکاری از دستم بر نمیاد یعنی وقتی به نی نی نگاه میکنم از خودم خجالت میکشم وگرنه همون دیروز میرفتم خونه بابام ودیگه برنمی گشتم
شاید یه مدت تعقیبش کنم چه طوری و کجاش فعلا معلوم نیست اما این نقشه توی سرمه ... بالاخره از اون چیزهائ که توی دانشگاه و این ورو اون ور خوندیم باید یه استفاده ای کرد... من از خودم مطمئنم چون توی زندگی هیچی براش کم نذاشتم هنوز هم خیلی ها که ما رو میبینن به شوخی بهش میگن خانمت سرتره ... پس دلیلی برای این کارش نیست فقط یه چیز که اون شب بهش گفتم اینکه زیادی به شخصیتش احترام میذارم... اگر یه کمی اهل خرد کردن شخصیتش بودم شاید الان... اون هم تاقبل از زایمانم خدائیش خیلی دوست داشتنی بود مودب با شخصیت مهربون ... اما الان شده یه موجود سرد سرد ...از همه شما که به درد دل من اهمیت دادید ممنون
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
یاس کبود عزیز ،فکر می کنم زیادی داری خودت رو اذیت می کنی بیشتر مامان ها بعداز به دنیا اومدن نی نی هاشون این تجربه رو دارند که بعد از به دنیا اومدن بچه ْآقایون نسبت به همسرشون بی تفاوت می شن واقعا فکر می کنن خیلی هم دارن به همسرشون توجه و محبت می کنن ولی از دل ما خبر ندارن . من خودم روزی صد بار تو فکرم می رفتم دادگاه وازش طلاق می گرفتم. ولی بعد از گدشت چند ماه همه چیز به حالت طبیعیش بر می گرده همسر منهم همش جلوی تلویزیون بود و اصلا به من توجه نمی کرد و جلوی تلویزیون هم می خوابید .... ولی خدا رو شکر همه چیز روبه راه شد مثل روز اول