بچم هنوز بدنیا نیومده خواهر شوهر کوچیکم به شوهرم گفته فردا بچت بدنیا اومد با بچم دعوا میکنه میزنتش .😐 یعنی از الان درگیر فتنه کردن و خراب کردن بچم؛ دوست دارن همسرم فقط بچه اونو دوست داشته باشه مغزشونو نمیتونن بکار بندازن که پسرشون دیگه زن داره زندگی داره دیگه مجرد نیست
از خدا خواستم خدایا بچم شبیه من نشه من خودم ساده بودم بچم شبیه خودشون بشه بدجنس و با سیاست که بتونه گلیمشو از آب بکشه بیرون و گرنه بخواد مثل خودم باشه ساده و دل رحم خیلی اذیت میشه تو این دنیا ؛ استرس دارم که اذیتش کنن مادر شوهر و خواهر شوهرم همش بهش فکر میکنم میگم خدا مواظبش باش رقابت و حسادت شدیدی با من دارن هم خواهر شوهر کوچیکم هم جاریم هم مادر شوهرم جاریم چند وقت پیش اومد من داشتم از راه پله ها میرفتم بالا تا داره راجبع من از مادر شوهرم سوال میپرسه