به نظر من تحصیلات الان شده یک گزینه که انگار اجباره که همه تیکش رو بزنن و واقعا اکثر تحصیل کرده های فعلی با تحصیل کرده های مثلا ۲۰ سال پیش فرق کردن
مفهوم تحصیلات داشتن فرق کرده اصلا به چشم دارایی و مال و یک عامل خارجی بهش نگاه میکنن در صورتی که یک امر کاملا درونی هست یعنی از رفتار و گفتار طرف باید بفهمی چقدر تحصیلات داره یا بهتر بگم تحصیل چقدر روش اثر گذاشته
چه از لحاظ یادگرفتن و درک کردن چیزی که تحصیل کردن چه از لحاظ استفاده از رشته تحصیلیشون
بین اکثر قشر دانشگاهی در حال حاضر همه چیز میبینم جز دانشجو به معنی کسی که واقعا جوینده علم باشه !
واقعا دیدم و میبینم که انسان های تحصیل کرده بی سواد زیاد داریم خیلی زیاد
سواد علمی، سواد فرهنگی، سواد مالی ،سوادرسانه ،سواد رابطه و...یعنی دانشگاه رفتن واقعا نتونسته این موارد رو به افراد اضافه کنه حتی همون مورد سواد علمی رو! و قطعا یه جای کار داره میلنگه
شما نگاه کن چه تعداد آدم دانشگاه رفته داریم که هنوز یک متن بنویسن کلی غلط املایی دارن ( مخاطب حرف هایی که میزنم فقط دیگران نیستن خودم رو هم میتونه شامل بشه)
من فکر میکنم یکی از قسمت هاش همینه که خود شما هم اشاره کردی علاقه به درس خوندن نیست به نظرم کسی که واقعا علاقه به درسی که داره میخونه نداره یا باید رشته اش رو عوض کنه یا کلا درس رو کنار بذاره و مهارتی رو دنبال کنه
همین مهارت دنبال کردن ذوق میاره و طرف برای به روز کردن مهارتش و بالا بردن و گسترش سطحش رو به علم میاره واین خوبه
کشاورزی که علم کشاورزی داره چقدر میتونه با کسی که رشته تحصیلیش این بوده ولی تا حالا کار عملی نکرده فرق داشته باشه ؟
چقدر میتونه خلاق باشه ؟چقدر میتونه ابتکار به خرج بده و نیاز های جامعه اش رو برطرف کنه
به نظرم سالهاست راه رو در مسیر تحصیلات خصوصا تحصیلات دانشگاهی اشتباه رفتیم .....