خب چالش ها در چه حالند ؟🤭
انشالله که خیلی خوب از پسش بر اومده باشین
خودم هم در خالی موفق شدم ... که براتون صبح نوشتم
از خیریه زنگ زده بودند
بعد از اون برای شاممون تو لیست ... ساندویچ کتلت آسان بود
با غذای فردا عوض کردم ...فردا خورشت مرغ و لوبیا سبز بود
امروز ساندویج ...که یه جورایی دور زدیم 😃
فردا هم نه اینکه خرج کنم ...بگم دیگه روز بدون خرج نیست
نهه چون دیروز روز خیلی پر خرجی داشتیم
حتما باید این هفته رو خیلی قشنگ مدیریت کنم
عصری دیدم دفتر مشق دخترم تموم شده 🙂
گفتم چالش پرید 😩
پاشو برو دفتر بگیر واسه خانم دکتر آینده ات 😃😉
تو این لحظه دختر بزرگم گفت من دارم... بهت میدم
تو هم از ماژیک هات بده به من ..😜تبادل کالا به کالا 😀
خلاصه که به توافق رسیدند 😃
کم مونده بود که چالش شکسته بشه
هر چند گفتم دیگه مثالا من هرروز ۱۵۰گذاشتم واسه روزانه
واقعا همه چی دارم تو خونه ...به لطف و مرحمت خدا
دوتا فرزررم کامل کامل پر ..پر
تابستان یکی دو ماه فقط وقت گذاشتم که الان بتونم چند تومنی روی هم بذارم ...با گرونی و ...
این صد و پنجاه هم گذاشتم واسه میوه و نان و ...
عصری هم آماده شدیم بریم باشگاه ...جدیدا بغل باشگاه یه سوپری باز کرده که هوش اقتصادی داشته ..فروشنده
تو اون قسمت از شهر هیچ مغازه ای نبود ...یعنی جا برای سوزن انداختن نیست الان تو مغازه 😍
خدا بده برکت ....
چون تو چالش بودم ...عصر موقع رفتن ...یه پیاله میوه ی خشک
( سیب و زرد آلو و آلو ) برداشتم ...با نصف لیوان انجیر خشک شده
گذاشتم تو کیفم ...به دخترم نگفتم ☘️میدونستم که میگه بر ندار من نخواهم خورد
عصر که در اومدیم از باشگاه گفت مامان من گشنه ام
برام خوراکی بگیر ...بخورم
خوراکی ها رو از کیفم در آوردم گفتم بیا اینم خوراکی 😉
همشو خورد و نوش جان کرد ❤️
و اینگونه شد که چالش بدون خرج امروز هم به پایان رسید
و ۱۵۰رفت باکس
اراده ی فولادی...مساوی با پس انداز طلایی 😍
چون دوستمون گفتند هر دفعه کارمزد ندیم ب میلی و طلاسی
منم تصمیم دارم ...پونصد تومن که جمع شد بعد خرید بزنم از میلی
که فقط یه بار بدم کارمزد
البته به نظرم چندان هم فرق نمیکنه ...چون از یه طرف هم طلا میره بالاتر...و کارمزد دیگه نمیخونه با این قیمت های هرروز که میره بالاتر