سلام بچه منم میخوام راجب بحث شیرین کودکی و نوجوانی بگم😁
من خونوادم یه خونواده کاملا معمولی ایرانی بودن یعنی همه چیز در حد معمولی و نرمال بود
ولی من خودم خیلی بچه مثبت بودم
حتی اگه چیزی دوس داشتم داشته باشم اصلا عنوان نمیکردم
از این بچه هایی که هی فامیل میگن ببین فلانی و یاد بگیر
کیف و لباس فرم مدرسه رو دو سه سال استفاده میکردم البته خیلیم مرتب نگه میداشتم
فقط یه چیزی که تو ذهنم مونده همیشه
سوم دبیرستان که بودم لباس فرم نخریدم در حالی که مانتوم کهنه شده بود شلوارم پارچه گرفتم دوختم
الحق که بچه های مدرسه ی ما فوق العاده دخترای باشعوری بودن
فقط یه بار که رفته بودم پای تخته یکی از دخترا گفت تو چرا رنگ مانتو ت با شلوارت فرق میکنه که همه بچه ها برگشتن بهش توپیدن که چرا این سوالو پرسیده
من تازه اونجا فهمیدم که شاید خیلیا به خاطر یه لباس فرم فکر کنن ما فقیریم
در صورتی که بابای من یه اخلاقی داشت اگه من زبون باز میکردم میگفتم فلان چیزو میخوام شده بود قرض بگیره برام میخرید
یا مامانم الانم بگم بچگیم فلان چیزو دوس داشتم حتی اگه بچگونه باشه برام میخره میگه چرا همون موقع نگفتی
حالا غرض از گفتن اینا این بود که حتی اگه بچه هاتون مثه من چیزیو درخواست نمیکنن خودتون حواستون به تیپشون باشه
حتی بعصی وقتا ازشون بپرسین که چیو خیلی دوس دارن داشته باشن
من پشیمونم چرا یه کوچولو سرکش نبودم الان خیلی میتونستم آدم موفقی باشم
با اینکه معلمام خیلی بهم امید داشتن یا حتی فامیل خیلی بهم امید داشتن الان واقعا حس میکنم به هیچ جا نرسیدم فقط م به خاطر بچه مثبت بازی بیش از حد