معصومه عزیزم بازم مثل همیشه عالی نوشتی و فوق العاده تاثیر گذار
من خودم دارم سعی میکنم به همه چیز رسیدگی کنم و الان یکماهه که یک روتین پوستی گرفتم و پوستم یکم بهتر شده اما درمانم ادامه داره
داداشم زحمت کشید تولدم کادو داد گفت چی دوست داری بریم با هم بخریم که رفتیم یه پالتو و شلوار و یه کتاب برداشتم
شوهرمم برام گوشیمو عوض کرد و یه دستبند خرید از این چرم ها که روش یه کوچولو طلا داره و برام خیلی با ارزشه چون چیزی بود که از بین حرفاممتوجه شده بود
من سعی میکنم لباس قیمت مناسب برای دخترم بگیرم اما هیچوقت نمیبینی جنس ارزون بگیرم چون توی دید اطرافیان و نحوه برخوردشون حتی تاثیر داره و دختر من چون خیلی شیک پوشه همیشه احترام بیشتری بهش میذارن و حواسشون بیشتر جمعه که ناراحتش نکنن ( من رو این قضیه حساسم و به بقیه مستقیم و غیرمستقیم گفتم که روی تربیت بچه ام بسیار حساسم )
همسرمم که اصلا نیاز نیست چیزی بگم از اونور بوم افتاده و کلا لباس مارک اونم یکی دوتا نه چندین تا توی کمدش داره و خیلی به خودش میرسه
سالهای اول زندگی من نقش زن فداکار رو بازی میکردم و خب اون پول خرج دیگران شد تا اینکه الان به خودم ارزش میذارم شوهرمم رفتارش کاملا عوض شده
این تا اینجای کار
حالا میخوام از خواهرشوهرم بنویسم
رئیس یکی از اداره های شهرمون هست و خب درآمد نسبتا خوبی داره خودش
یه دختر بچه داره که ماشالله بسیار باهوش و بازیگوشه
شوهرش هم توی یه شرکت کار میکنه که حدودا ماهانه بین ۴۰-۵۰ میلیون درآمد شوهرشه
اما یکبار تن این زن و شوهر و بچه یه لباس شیک ندیده کسی
همیشه از حراجی ها خرید میکنه و همیشه لباس های گشاد
مگه یه بچه ۱۰ ساله توی یکسال چقدر رشد میکنه؟
چند روز پیش تولد دخترش بود و هرچقدر این بچه اشک ریخت حتی یه کیک براش نگرفت و غرور این بچه توی جمع شکست
فقط وفقط طلا میخره و رو هم میکنه میگه میخوام خونه بسازم
خب اون خونه اگر ۶ ماه دیرتر ساخته بشه دنیا به آخر میرسه؟
یا این بچه دیگه کی ۱۰ ساله میشه؟
دیگه کی قراره بچگی کنه ؟
هرچقدر اطرافیان بهش گفتن این بچه استعداد داره ببرش مدرسه غیرانتفاعی گفت من از این پولا ندارم
گفتن خب ببرش کلاس زبان گفت زوده براش
گفتن خب یه کلاس ورزشی ببرش این انرژی زیادش تخلیه بشه
خداشاهده دو سه جلسه برد زیمناستیک بدون لباس
این بچه باید با شلوار لی و کتونی ورزش میکرد جلوی بقیه همسن و سال هاش
یه زن میاد برای نظافت پله های ساختمان ما
برگشت به من گفت خواهرشوهرت چرا اینجوری لباس میپوشه ؟ گفتم چطور
گفت چند وقت پیش اومده بودیم برای نظافت از دور داشته میومده من با همکارم ( دو نفر بودن) گفتیم این اومده گدایی
همکارم گفته نه فکر کنم از اعضای ساختمان باشه
تا اینکه متوجه شدیم خواهرشوهرته
نه به شوهرت که اینقدر به خودش میرسه نه به این خواهرش
شما فکر کنید یه نظافتچی که خودشم شرایط مالی خوبی نداره همچین فکری کرده بود
خب این پول دیگه کی قراره به دردمون بخوره ؟
مننمیخوام بگم منخوبم
من پر از ایرادم بدتر از من شوهرمه که اصلا جای بحثی نیست از اونور بوم افتاده و فقط به فکر لباس و خوراکه و هزارتومن پس انداز نداره و نمیذاره منم داشته باشم
اما اینجوری هم خوب نیست خود آدم هیچی بچه بیشتر از همه آسیب میبینه 🥲
خیلی دوست داشتم براش کیک بپزم ببرم اما چون تولد دخترمماین عمه اش کادو نداد حقیقتا صلاح ندیدم وگفتم فقط خودمو بی عزت میکنم
حالا باز دلم راضی نیست میگم یکبار یچیزی ببرم براش خوشحال شه