سلام دوستای خوبم این روزا خیلی به دعاهاتون احتیاج دارم
برامون دعا کنید این همه بدهکاری بتونیم بدیم
واقعا از همه طرف فشار رومون هست
خیلی به دعاتون احتیاج دارم
بچه ها ویپاد هم معتبر نیس انگار
چون بورس حساب ویپاد پاسارگاد یا بلو بانک رو برای تراکنش ها قبول نمیکنه.
[QUOTE=358598610]راستی دخترا یکی اینجا پرسیده بود از معصومه که شیبه کدوم بازیگره من جواب میدم شبیه 😍😍
سلام خانم ها
یه مشورت میخام باهاتون بکنم ،من در راستای تصمیم برای خرید ماهانه سکه امامی ،،امروز بالاخره پولم کامل شد ،که قیمت ها رو دیدم دوباره برگشته بود ،حالا اونم مهم نیست ،دید من ۱۸ ماهه هست
مشکل اینه که بحث ضرب سکه ۱۴۰۳ دوباره خیلی جدی شده
و اگه واقعا اجرا بشه حباب میترکه و سکه برمیگرده به قیمت طلاش
میدونید که الان حباب خیلی بالاست ،بازم اگه بحث این سکه های جدید نمی بود مشکلی نبود چون با حباب میخری و با حباب هم فروخته میشه ،
این ضرب سکه های جدید یبار هم تو اسفند خیلی جدی شد ولی الکی خبری نشد
آلان دچار تردید شدم نمیدونم بخرم و اینا همه اش شایعه هست
گزینه دیگه ام خرید طلای مستعمل هست که حدودا ۱۱ گرم یا ۱۲
گرم شاید بشه
لطفا اگه نظر یا تجربه ای دارید بهم بگید 🥰
سلام به همه عزیزان
خیلی دل دل کردم تا این پست رو بنویسم یا نه. بخصوص از اون جایی که معصومه جون گفتند گزارش بدهید حالا تصمیم گرفتم تجربه خودم رو که به نوعی تاکید روی حرف های معصومه خانم هست اینجا قرار بدهم .
من نزدیک نوزده سال پیش ازدواج کردم و دو تا دختر همسن معصومه جون دارم. ولی خودم ده سالی بزرگتر هستم وقتی ازدواج کردیم همسرم خونه و مغازه و ماشین و پس اندازی به اندازه یک قطعه زمین داشت .الان بعد از بیست سال چی به ما اضافه شده ،هیچی. البته کلی معامله کردیم ولی در نهایت همون دارایی که اول داشتیم داریم با این که خیلی ولخرج نیستیم و شوهرم هم اهل حساب و کتاب. حالا اشتباهاتی رو می نویسم.
اول تبدیل نکردن همیشه هر چقدر داشتیم پول نقد که توی حساب می موند .من خودم هیچوقت بنظرم نرسید که یک تکه طلابخرم بااین که خودم پونزده شونزده سال شاغل بودم و یکی دو بار هم طلا که خریدم برای چیزهای بیخودفروختم.
به خودم قبولانده بودم که طلا دوست ندارم و پول بابتش نمی دادم.
دوم معصومه جون میگن خرج های کوچک سارق پول های بزرگ . واقعا همینطوره هیچوقت برای پول اهمیت آنچنانی قایل نبودم و همش میگفتم با این یک قرون دو قرون که چیزی نمیشه بذار اونجوری که میخواهم خرج کنم لباس ،کادو، قرص دادن....در صورتی که الان حساب می کنم پول هر ترم دانشگاه که بهیچوجه به چشم من نمیومد حدود چهل و پنجاه گرم طلا بود که من همه رو برای خودم یا وسایل خونه خرج می کردم اینطوری شوهرم رو بد عادت کردم که وظیفه ای در قبال تامین من نداشته باشه و الان که سر کار نمی‌رم واقعا تحت فشار هستم.
سوم معصومه جون میگه روز فقط امروز نیست و فرداها میاد . من همیشه فکر می کردم مگه چند سال زنده ام که بخواهم حسرت همه چیز رو داشته باشم بذار حالا برای دل خودم خرج کنم . فکر میکردم،خوب همیشه همینطوره چون رشته ام جوری بود که شدیداً بهم نیاز داشتند میگفتم بیکار نمی مونم و لازم نیست که به خودم فشار بیارم همیشه این درآمده برای من هست ولی چرخ روزگار اونجوری که ما فکر می کنیم نمی چرخه.
چهارم معصومه خانم میگه یا به زوری یا به زاری . من با شوهرم صحبت میکردم که بیا فلان کار بکنیم می‌گفت نه و یک دعوا من هم مغرورتر از اون بودم که دوباره بگم میگفتم سرش به سنگ میخوره و می‌فهمه که حق با من بود . درصورتیکه اکثر آقایون چیزی بنام عبرت اون هم از حرف های زنشون ندارند مغزشون جوری برنامه ریزی شده که اشتباهاتشان رو نپذیرند وحتی اصلا یادش نمی‌مونه که من این رو گفتم در نتیجه سرمایه بر باد رفت بدون اون که حداقل اعتبار حرفهای ما بهشون یادآوری بشه مثلاً یادم اول ازدواج یک ماشین صفر خرید من گفتم بیا بجای ماشین، زمین بخریم که با مسخرگی گفت خوب پولهات رو بردار و برو بخر من هم بهم برخورد و دنبالش رو نگرفتم الان اون زمین سه و چهار میلیارد و اثری از ماشین که اون موقع خریدیم نیست و جالب این که همسرم حتی توصیه من یادش نیست و میگه کی و کجا این روگفتی اگر زوی وزاری زده بودم شاید الان زندگیمون فرق داشت. این فقط یک مثال بود.
ادامه دارد
درسته عزیزم واقعا کلا باید محتاط بود ، تو ایران باید مالتو سفت بگیری ، اکثرا تجربه های ناخوشایند کلاهبرداری دارن
منم توقع یه شرکت داشتم حالا شاید شرکت دیگه ای هم هست تحویل سکه از اون مغازه تو بازار هست
یه اسمی هم گفت که انگار مثلا چن جا شعبه داشته باشن گفت به اینا هرکدوم بفروشی پول بسته بندی هم میدن ولی یادم نیس
به هرحال من خودم ریر ریز میخرم ولی ، برای زمان هایی که میبینی قیمت خوبه و دسترسی نداری بری طلافروشی
پنجم وپنجم و باز هم مغز اقتصادی معصومه جون . همیشه معصومه جون میگه وام آدم رو چند پله جلو میندازه و میگه هنر نیست که پول کامل رو داشته باشی و چیزی بخری هرگز همسرم زیر بار وام نرفته و نمیره دایم میگه ندارم و نمی خواهم. هر کار کنم حاضر نیست وام بگیره و می دونی توی یک کشور تورمی یعنی چی . همیشه وقتی میخواست معامله کنه باید تا هزار تومان آخرش هم تکمیل بود و به هیچ‌وجه ریسک پذیر نیست.
و یک نکته هم خودم بگم چندین بار همسرم معامله کرد و هر بار چند پله عقب افتادیم چرا ؟چون اول مثلاً زمین رو می‌فروخت و بعد میگشت دنبال یک چیز دیگه. حالا توی کشوری که هر لحظه اوضاع اقتصادی زیر و رو میشه دیگه با پول قبلی حتی نمیشد نصف زمین قبلی رو خرید
بارها بحث کردیم ولی بیفایده .
ما هیچوقت مستأجری نکشیدیم هیچوقت بدون ماشین نبودیم هیچوقت یخچالمون خالی نبوده، هیچوقت دغدغه قسط و قرض نداشتیم ولی در عوض هیچ پیشرفتی هم نداشتیم. به طوریکه الان با هیچ کدوم از فامیل و آشنا رفت و آمد نداریم چون همه زندگی های لاکچری ولی ما نه. باهاشون رودربایستی دارم. البته خوشحالم که محتاج کسی نیستیم ولی با توجه به وضعیت که زندگیمون رو شروع کردیم می تونستیم خیلی بهتر باشیم.
دوستان این یک گزارش معکوس بود که چکارهایی نکنیم .
البته از وقتی با کلمات جادویی معصومه خانوم آشنا شدم حدود هفت و هشت گرم طلا خریدم که البته چیزی نیست ولی برای کسی که سالها از طلا فراری بوده باز بد نیست.
