سلام عزیزم بنظرتون دقیقا کی بازار از رکود در میاد چ ماهی ؟ما یه خونه داریم برای فروش کاش تو همین رکود فروش میرفت که حداقل بشه با پولش کار کرد ن اینکه بازار راه بیفته همه چی گرون شه اون موقع دیگه سخت میشه....
نازنینم نمیگم حق نداری
کاملاحق باشماست اما آیا بااین طرزبیان وطرز فکرت شوهرت تغییری داشته؟ نه
حرص خوردنت کمترشدع؟نه
پس بیا طرز بیانتو عوض کن بخدامعصومه درست میگه
یکم محبت یکم قربون صدقه حتی به الکی یکم اقتدار دادن
باعث میشه کوهو جابه جاکنه
من شوهرذلیلی رونمیپسندم ها😁خودمم اینجوری نیستم
اما واقعا روی ۹۹درصدمردای ایرانی جوابه
یکم راجع به حرفام فکرکن
امیدوارم موفق بشی
عزیز دلم حق داری ، دست و پنجه نرم کردن با مشکلات اقتصادی روحیه پولادین میخواد ولی اینو واقعأ جدی میگم که فرش و مبل و کابینت ارزش ناراحتی نداره باور کن ، عزیزم دنیا یه جاهایی یه بازیایی با آدم میکنه که لوازم خونه توش شوخیه🥲 اینو از من خواهر بزرگتر قبول کن که داراییهای تو خیلی بیشتر از اونی هستند که خودت تصورشو میکنی ، بله هزینه مدرسه غیر انتفاعی و باقی چیزا واقعأ زیاده و گاهی اطرافیان نمک رو زخم میشن ، ولی این در صورتیه که جای زخمتو بلد باشند ، چرا زخم رو در معرض عموم میذاری؟ یکی میگه بذار غیر انتفاعی و تو نمیخوای اینکارو انجام بدی قاطع باش بگو تحقیق کردم سطح علمی و تجربه تدریس معلمای غیر انتفاعی خیلی پایین تر از مدارس دولتیه ، اینو منی میگم که ۱۲ سال هزینه کردم برا غیر انتفاعی ، اگه خودت روحیه ات رو تقویت کنی این چیزا نمیتونه به هم بریزدت ، دوست ندارم هیچ وقت اینو بگم ولی🥲 ظاهر زندگی مردمو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن 🥲 هزار بار دارم دل دل میکنم که بگم یا نه😭 خیلی سخته برام نوشتن ولی مینویسم🥲
من یه برادر داشتم همه زندگیم بود ، عزیزترین و نزدیک ترین کسم بود ، برادر من متلک بلد نبود ، زخم زبان بلد نبود ، هر لحظه کمک حالم بود ، خرید داشتم کنارم بود ، بازار باهم میرفتیم ، دخترم یه تب کوچولو میکرد باهم دکتر و درمانگاه بودیم ، شب تا صبح بالاسر دخترم بیدار بود ، دخترم بیشتر از پدرش وابسته اش بود 🥲 هر کی ما رو میدید میگفت شما یکم تنها تنها زندگی کنید چقدر هر لحظه باهمید؟ همسرم کارش شیفتی بود و وقت نداشت و خودم تو سن کم ازدواج کرده بودم و تنهایی نمیتونستم جایی برم ، ۲ شب زنگ میزدم بهش تو پنج دقیقه دم خونم بود ، حامی و پشتیبانم بود ، از من دوسال کوچیکتر بود ولی همه زندگیم بود بزرگترم بود😭 یه روز تو یه حادثه برای همیشه از دستش دادیم ، کل خاندان و در و همسایه ها عزادار شدند براش ، همسایه هامون اینقدر گریه و بیقراری میکردند از حال میرفتند ، همه میگفتند خدایا مگه ممکنه چنین کاری با ما بکنی😭 باور کن پدرم و خانوادش راضی بودند از کل دارایی و سرمایشون بگذرند و داداشم نفس بکشه ، عمو و پسرعمه هام نصفه شب میرفتند تو سردخونه بیمارستان ، میگفتند تنهایی اونجا خوابیده 😭 ببین خیلیا هستند عزیز از دست میدند ها ، ولی دیگه بعد از اون حادثه تو خانواده ما برا هیچ مرحومی اینچنین عزاداری نشد ، همسرم داغون بود با اینکه در یک روز پدر و مادر جوانشو از دست داده بود ولی میگفت این سنگین ترین داغی بود که خدا میتونست بهم بده ، هزاران بار دور از جونشون ،میگفت کاش خودم و دخترم میرفتیم و داداشت میموند 😭 باورم نمیشه خدا بتونه اینچنینین سرنوشتی رو براتون بنویسه ، ببین چه مصیبتی برامون رخ داده که داماد یک خانواده حاضره از جان خودش و بچه اش بگذره،اصلأ قابل بازگویی نبود ، بزرگترین مسجد شهرمون با ظرفیت ۲ هزار نفر جوابگوی مهمونا نبود، عزیزم از این ماجرا ۱۴ سال گذشته و همچنان دارم با گریه مینویسم و هرگز دوست ندارم راجع بهش حرف بزنم ولی نوشتم که بدونی وقتی میگم ثروتمندی و داراییهات از بقیه بیشتره واقعأ میگم ، میلیاردها میلیارد ثروت خانوادم نتونست دردی ازشون دوا کنه ، خونه ی چند صد متری پدرم برا همه زندان شده بود و جذابیتی نداشت ، هنوز که هنوزه هر کی میاد خونه ی پدرم ، دلش میگیره ، مهمونامون بعد از ۱۴ سال از خاطرات و خوبیای داداشم میگند و گریه میکنند ، امکان نداشت دور و اطرافیان مشکلی داشته باشند و داداشم تنبلی کنه ، همیشه داوطلب بود انگار همه عزیزشون رو از دست داده بودند ، بعد از اون حادثه دیگه هیچی ما رو خوشحال نکرد ، دنیا سر جاشه و زمان میگذره و ما هم داریم عمرمون رو سپری میکنیم ، وقتی میگم مهمونام برا روکش مبلام و تعمیرات خونم بیشتر از خودم ذوق میکنند خدا شاهده واقعی میگم ، نمیگم افسرده شدم ها ، هرگز ، دنیا پر از امتحانه و نباید جا بزنی ولی وقتی اون هیکل و ابهت و امنیت و آرامشم رو با دستای پدرم به خاک سپردیم 😭، تمام حب و محبت دنیا رو کنارش چال کردیم و اومدیم🥲 ، از تمام دارایی های دنیا برا من قشنگ ترینش سلامتی و لبخند عزیزانم هست و بس 😍
دوستان از همتون عذر میخوام اگه مطالبم با موضوع تاپیک مرتبت نیست ، سخت ترین کار دنیا برام تایپ کردن این جملات بود ولی به عشق عزیزان نوشتم ، الهی هیچ کس غم نبینه و همه دلشون شاد و لبشون خندون باشه ، قدر داراییهاتون رو بدونید که شما ثروتمند تر از اونی هستید که تصور میکنید😍
دوستان لطفأ این پست رو لایک و ریپلای نکنید ، یادآوریش برام سخته 🙏
هر کی هر چی میگه من ایراد میگیرم ؟مطمعنی ؟بجز یه سوال از ایشون من دیگه از کی ایراد گرفتم ؟
اگر درست بخونی اینم ایراد نبود فقط سوال بود چون برام خیلی عجیب بود برا همین پرسیدم
حالا از این به بعد یادم باشه قبلش از شما حتما اجازه میگیرم 🥰
طرف ک نباید حتما بهت بگه شرایزم بده با ی میلیون میسازم چرامیخوای ازش اقرار بگیری
اونم تواین سن غرور داره همینکه همت کرده مث بقبه دخترای همسنش نیس خرج بزک نمیکنه تقدیر داره
همینکه میخواد ازین ی تومن کار دربیاره یعنی هوش اقتصادی داره
شماانگارتوجامعه نیستی خیلیارو میشناسم بایارانشون زندگی میکنن
ایشون محصله ن کرایه خونه میده ن پول غذا اگ میخوندی درست پستش رو دستت میومد همون ی تومن رو میسازه شاید چندماه یبار جمع کنه لباس بخره مثل خیلیامون
من آخه آدمی نیستم که تمام پولم رو تبدیل به طلا کنم
پول تو حسابم نباشه استرس میگیرم
مثلا همین پریشب به خاطر گلو درد شدید رفتم درمانگاه با ویزیت و دارو و سرم و اینا شد هشتصد تومن درسته بیمه تکمیلی نود درصدش رو میده ولی دو هفته دیگه
بعد هم این خرج ها خبر نمی کنه تازه یه گلودرد ساده بود
نصف شب آدم پول بخواد برای دکتر و اینا که نمیتونه طلا بفروشه
بعد هم خودم رو میشناسم چه صد میلیون تو حسابم باشه چه پنج میلیون باز هم فرقی به حالم نمی کنه حتما وسایل مورد نیازم رو می‌خرم از ضروریاتم نمیزنم خرج الکی هم نمی کنم
به هر حال اون پنج شش تومن باید تو حسابم باشه یعنی فرقی به حالم نداره که حالا چون پول زیاد خرجم بیشتر بشه
تا هفته دیگه هم پولم رو که خرج نمی کنم حالا شاید هم پایین نیاد
ولی حس خوبی برای خرید تو این وضعیت ندارم
