سلام
پست هاتون رودرباره عمتون خوندم خیلی یه فکر رفتم
واقعا برام عجیبه که یه آدم چه فعل و انفعالاتی تومغزش میتونه رخ بده که پاشه بره واسه عروس نداشته ش لباس زیر بخره
یا لباس بخره در حالیکه هنوز نمیدونه عروسش کیه چند سالشه سلیقه ش چیه
حداقل مثشما عاقلانه تر رفتار میکرد جهاز میخرید خیلی بهتر بود
اگرچه من اینم نمیپسندم چون خیلی وسایل از مد میوفته جهاز من که ده سال پیش خریدم حتی لوازم آشپزخانه خب دیگه الان رو بورس نیست و خیلی چیزای جدید و شیک تر اومده
شما خیلی خوب پس انداز کردی دوستان زیادی هم ازتون چیزایی یاد گرفتن خودم همین تیکه تیکه طلا خریدن وپنهونی پس انداز داشتن رو از شما یاد گرفتم ولی بعضی وقتا داستان هاتون فضایی میشه
پدر خودم معتاد بود زندگی سختی داشتیم خیلی سخت مامانم همراه بابام شاغل بودن و خیاطی داشتن وقتی کسی دست وبالش خالیه وقتی پول نداره وقتی شوهرش به قول شما هر چی درمیاره میبره دود میکنه وقتی قابلمه خونش رومیبره میفروشه هیچوقت نمیاد بره واسه عروس ندلشته ش لباس و خنچه آماده کنه که اوووووه پونزده سال دیگه میخواد عروس بیاد میره اونو غذا میکنه میده بچش بخوره تا گشنه نمونه
میده به لباس تن خودش و بچش تا آبرو داری کنه
همون پولو میذاره به گوشه روز مبادا که هیچی نداشت بخوره نون کنه بده دست بچش
همه اینهایی که گفتید رومن خودم گذروندم و چقدر پسر عمه بدی داشتی که موقع کرغتاری مادری که ملی سختی کشیده و به پای پدرشون سوخته واسه بزرگ مردن اینا گفته به من ربطی ندارد چه خواهر بی معرفت تری که موقع گرفتاری میاد زخم زبون میزنه عوض گرفتن دست خواهرش
ماهم ترکیم تبریزی اما خیلی غیرت داریم تو اون زمونه که سختی داشته باشیم همهپشت همو داریم
مثلاً روزی ببینیم یکی دستش خالیه ورشکست شده مریض شده ناتوان شده بریم خونش دست خالی نمیریم که وسایل میخریم میبریم وقتی میرم داخل آروم میبریم میداریم گوشه خونش
شما که خیلی خانوم مدبر و دانایی هستی کاش وقتی میدونستی عمت دست و بالش خالیه که میگه پول نداشتم پیاز بخرم یکم وسایل میخریدی واسه عمه پیرت میبردی
امیدوارم دوستانی که مخالف هستن ریپلای نکنن و جو تاپیک رو به هم نزنن
معصومه جان شما هم امیدوارم ناراحت نشی ازم قهر نکنی بذاری بری گلم فدات شم👌
بالاخره همه جمع شدیم از هم چیزایی یاد میگیریم دیگه