از هر چیزی هم دوتا برمیداشت که دو تا عروس خواهم داشت
خلاصه که هر پولی به دستش میومد نمیدونست که چطوری باید خرجش کنه میداد به جینگول و مینگول میگفت فقط عروس هام 🙁
هی میگفتیم عمه به جای اینا بیا خرد خورد طلا بگیر
ولی کو گوش شنوا 👌
تا اینکه پسر بزرگ ازدواج کرد ...تمام لباس هایی که جمع کرده بودند ...مال ده پونوزده سال پیش میشد
همشون دیگه بنجل شده بودند 🌸
اصلا خدا شاهدعروس هیچ کدوم رو پسند نکرد 👌
یه بار هم تن نکرد
یه بار تو جمع که صحبتش شد عروس برگشت گفت
دست مامان درد نکنه که برامون لباس و کیف... گرفته بود
ولی الان دیگه دوره زمونه ی اون لباس ها گذشته
بعد خندید گفت من وقتی مجرد بودم
مادرم اون مدل لباسها رو میپوشید🤦
کاش به جای اون لباس ها و چیتان پیتان ها
برامون نقدا جمع میکرد یا خورد خورد واسمون طلا جمع میگرفت ♥️
الان تو اوج جوانی اول ازدواج این همه سختی نمیکشیدیم
خلاصه که عمه ام باز دست بر نمی داشت و گوش نمیداد
تو کار خودش بود 👌
باز شروع کرده بود به چیتان پیتان جمع کردن
این قضیه ادامه داشت تا یه ماه پیش
تا اینکه پسر کوچیک بنابه دلایلی ورشکست شد
که به جرات میگم از بی تدبیری خود مادر و خود پسر بود 👌
که زیاد باز نمیکنم ..طوری شد که پسر همین یه ماه پیش
چهارصد و پنجاه ملیون ورشکسته شد 👌
و همه پاشو تو یه کفش میکردند که پولمون رو میخوایم
عمه ام به تمام معنا شکسته شد 💔
به هرررررر دری زدند ولی هیچ کس باز نکرد 💔
ده ملیون پشتشون باشه ،،حتی خود خواهر های عمه ام
قرونی...نگذاشتن کف دستشون 👌که چه زخم هایی زدند بهش
گفتن بلد بود به وقتش مدیریت میکرد
الان نمیموند ...ما تاوان ندونم کاریهای کسی رو نمیدیم
وقتی از چهار جا منبع در آمد داشت
چرا الان نباید به پنج ملیون ته حسابش نباید باشه ؟
هیچ احدی و الناسی نموند که زنگ نزنن بهش 💔
هر کسی یه بهونه آورد 🙁
گفت مبلغ کمی نیست ...صحبت چهارصد و پنجاه ملیون
تا اینکه اون خونه ی ۳۵متری هم فروخته شد به خاطر ..پسر
الان خونه رو تو این بازار خراب که مشتری پر نمیزنه
به قیمت پایین ۳۰۰ملیون فروختن 👌
دادن به قرض ها ...تا صداها بخواب
باز دوباره ...صد و پنجاه ملیون به چندین نفر مونده که هرروز چندین بار میان و آبرو ریزی میکنن
به اونا هم معلوم نیست چیکار کنند 🙁
الان تو این وضع دنبال مستأجری هستند که برند رهن بشینند
از یه طرف پول رهن ....از یه طرف پول اجاره ....از یه طرف مردم ...😊
باعث و با نی هم هر دو هستند هم عمه ام هم پسرش
اون زمون که سیب زمینی ۴تومن خالی بود
اینا نسیه از مغازه می گرفتن ۱۵/۵😐
نون بسته ای میگرفتند از مغازه
همه چی قرض ....سر ماه دو سه برابر پول پیاده میشدند
در حالیکه میتونست اون زمون، پنج شش سال پیش
خرج کل خونه رو با یه تومن مثلا ببنده
دو تومن فقط واسه ...نون و تخم مرغ و سیب زمینی و پیاز و سوسیس میدادند👌ببین چقدر اختلاف قیمت
بازم میگم در حالیکه عمه ام خرج اضافی نمیکرد
همیشه ی خدا قناعت میکرد 👌
ولی بلد نبود چه جوری قناعت کنه
خیلی ضربه خورد بابت این ندونم کاریاش 👌
و حرف هیچ احدی تو گوشش نمیرفت
مثلا همین دیروز یه تک پا رفتم که ببینم در چه حالند ♥️
به زور گفته بشین ..حوصله ندارم
شام بذار باهم یه چیزی بخوریم ❤️
گفتم نه عمه امید دیر وقت میاد ...من شام براتون میذارم میرم
گفتم چی بذارم ....گفت یکم آبگوشت لپه بذار عمه
دقیق اندازه ی نصف دست سینه ی مرغ داده
بعد گفتم پیازهاتون کو
گفت پول نداریم ...پیاز نگرفتم عمه
میگم اشکال نداره...بارب و روغن تفت میدم حالا 👌
بعد میگم عمه اگه گوجه می اندازی ...بده بندازم
میگه عمه جان یه دونه گوجه دارم
اونم نگه داشتم برای ناهار املت کنم
بعد در همین حین پسر کوچیک اومده ....( ۲۶)سالش
میگه بیا نان گرفتم
گفتم چرا حالا عمه از مغازه میگرین ؟
هم بیات هم گرون
برای ۱۵عدد نان ۳۷تومن پول داده بود
عزیزان من نگین حالا معصومه هم تومن گرایی میکنه
۳۷تومن حالا چیه
عزیزمن یه مقدار از اینجا میمونه
یه مقدار از اونجا میمونه
یه دونه میای اراده به خرج میدی در ماه خرید احساسی ات رو کنترل میکنی 👌
میبینی سر سال میشه ....پنجاه ملیون و پنج سال دیگه میشه ۲۵۰ملیون ...به همین راحتی
۲۵۰ملیون جلو میوفتی
و تو این زمونه ی نامرد دست رو کسی دراز نمیکنی که هزاران حرف بهت بزنن 👌
حالا تو این سن ۵۵میره مستأجری ....اونم به امید بچه
عزیزان من راست که میگن خود کرده را تدبیر نیست 👌
پشیمانی هیچ سودی ندارد 👌
الان خودش زبانن میگه کاش به جای اینکه خونه ی عروس رو پر کنم ...برای پیری خودم یه فکری هم میکردم
ادامه دارد