سلام علیکم ایام به کامتون جیباتون پر پول باشه انشالله
خیلی وقته گزارش ندادم
شهریور برای من روزای خوبی نداشت متاسفانه
همچنان حقوقم و نگرفتم ک تا الان یه ضرر چند میلیونی بخاطر تبدیل نکردنش متحمل شدم
دکتری ک برای بارداری رفتم شدیدا بی شخصیت و غیر حرفه ای و پول پرست بود و با حرفاش باعث شد دوبار پانیک بشم تا شب و کارم به بیمارستان برسه دنبال یه دکتر دیگه ام
شهریور بخاطرمخارج بالا مبلغ زیادی از خرج خونه پس انداز نشد و به خاطر اینکه قرض دادم به کسی نتونستم تو پایین بودن قیمت طلا تبدیل کنم
وسایل فریزر هنوزتکمیل نکردم ولی این هفته حتما تکمیل میشه
لباس وکفشو شال و جوراب تهیه کردم چون پاییز زمستان مهمان ناخونده زیاد میاد برای خانواده همسرم
خونه زندگیمو گرد گیری پاییزیکردم و حسابی تمیزشد لباساییک لکه داشتن و با شستشویی عادی نمیرفتنو یک روزوقت گذاشتم تمیز کردم حسابی تعمیریا تعمیرشد
دور انداختنیا دور انداخته شد وبخشیدنیا داخلیه کیسه گذاشتم
منم در تلاشم یه سرخ کن بدون روغن( هواپز) بخرم ولی فعلا به دلیل وام سنگینی ک همسرم برای شغلش گرفته باید یکمرعایت کنیم
لازمه ماشین و ارتقا بدیم
برای اتاق خواب پرده بخرم و یا همینو تغییرش بدم
یه خاطره ریزی هم بگم از ارزش قایل شدن برای خودمون
شهریور یه مسافرت یکی دو روزه رفتیم با برادر شوهرم و خانوادش
موقه خرید همسرم و برادرشون از لوکس ترین بوتیک دیدار کردن😐😐😐 ک من به همسرم گفتم خیلی گرونه جو گیر نشو خواهشا
خالا با همه قوا به یه خرید تی شرت تو تخفیف ختم به خیر شد
وقتی از بوتیک اومدیم بیرون جاریم شرو کرد به گشتن ک برادر همسرم گفت ببرمت یه حا خریدکنی کیف کنی
یه بازارچه حالت دست فروشی بود و ارزون
ایشونم در حال خرید بود همسرم به من گفتن نکاه کن چیزی خواستی بخر
زل زدم بهش و گفتم عزیزم چرا تو بوتیک پیشنهاد خرید ندادی اینجا چرا باید خرید کنم
همین برادر و زن برادرت فردا نمیگن یکیمون از بوتیک خرید یکیمون از بازارچه ولی خرید منو با قیمت جار میزنن
من خرید نکردم ولی قهر و این حرفا رو هم نداشتم شام خوردیم و برگشتیم شب دیدم پیام داده ک صب زود بیدار شو بریم جایی ما سوغاتی بخریم برای باباتینا زودتر برگردیم داداش نمیخاد سوغاتی بخره برای خانواده زنش ( انقد میشه حرف زد بابت کارای داداشش ک تاپیک پاسخگو نیست)
صبح فرداش رفتیم صاف منو برد تو پاساژ گفتم عزیزم سوغاتی من خوراکی میخرم نه لباس گفت نه برای خودت اومدیم راست گفتی دیشب درستش این بود اول باید برای شما چیزی میخریدیم بهترین مغازه هارو منو گردوند و منم واقعا خریدی نداشتم تهران قیمتاش بهتر بود ولی یه کتونی دیدم ک خوب بود راحت بود و قیمتشم معقول بود ینی تو تهرانم میگشتم همین قیمت میخریدم ک قبل اینکه من بگم همسرم دید و خوشش اومد و پیشنهاد داد خریدیم کذاشتیم ته کیسه خرید و اوردیم
یکبار تشکر کردم نه بیشتر
این حرکت شاید عجیب بیاد ولی قبلا گفتم ما اوایل ازدولج با کلی قسط و دست تنها زندگیمونو اداره کردیم و وقتی. به یک رفاه کم رسیدیم همسرم صرفا بخاطر اینکه شاغله وبیرون ریاد میره بیشتر برای خودش خرید میکرد ودر اولویت نبودم ولی دو سالی هست تغییر کرده و اهمیت میده ولی گاهی حافظشو از ذست کیده و لازمه یاد اوری بشه 😂😂