خانما یه خانمی هست در نزدیکی ما این هروقت میبینه یه لباس جدید خریدی یا قشنگه لباست میگه این کهنه شد یا کوچیک شد بده من یا بچه ام😑اصن جوری شده که من سعی میکنم زیاد باهاش برخورد نکنم.
بعدش خودش کلا میاد بیرون تو کوچه و اینور اونور همیشه چادر رنگی میپوشه زمستون و تابستون همینه.
جایی بخواد بره که زیاد مهم نباشه چادر مشکی میپوشه ولی مهمونی میخواد بره لباسای خوب میپوشند خداییش.
بعدش اینا یه خونه200متری دارن شوهرش ام وی ام داره کارگاه داره خودش تا پارسال یه پراید داشت ولی ازون طرف من تاحالا دست بچه هایش یدونه بستنی یا چیپس ندیدم.
یبار رفتیم پارک برای خودش و 3تا بچه هایش یدونه گوجه آورده بود با یکم پنیر🤕
بعدش چند وقت پیش مثل اینکه شوهرش بایکی بوده و گندش دراومده وبه کلی از در همسایه هم پیشنهاد داده 😑
بعدش دیگه همه ش میگه شوهرم خسیس و فلان ولی همه میگن خودش خسیس چون کلی تتو داره بعدش لباس خوب هم دارن ولی همه جا نمیپوشن.
ولی خوب شاید این کارهاش نبود الان خونه200متری نداشتن یا ماشین خوب .
واقعا گاهی تصمیم گیری سخته آدم میگه یکی دوسال سختی بدم به خودم بعدش دیگه راحت میشم گاهی هم میگه خوب بچه من الان بچه س الان نیاز به تفریح و سفر و کلاس و باشگاه واسباب بازی داره نمیدونم والا آدم بخواد تعادل هم برقرار کنه بازم سخته.
راستی یکی از راه های کسب درآمد سرویس مدارس هستش.
سه شیفت برداریم هرشیفت 5نفره میتونید ماهی15داشته باشین حالا 3تومن هزینه ماشین بازم 12دارین از مهارت رانندگی غافل نشین❤️❤️
عزیزان ممنونم از همتون 🙏 به لطف خدا و دعای شما عزیزان آزمون کتبی گواهینامه رو بار اول قبول شد ، انشاالله هفته بعد آزمون شهری داره ، من به دعای شما و لطف خدا ایمان دارم ❤️ خیلی خیلی لطف کردید ، برای حاجت روایی همه دوستانی که لطف کردند و صلوات فرستادند ، نفری یک سوره کوثر میخونم🌹
آفرین دقیقا همینه
امروز زنگ تفریح همکارم تو دفتر گفت طلا شد گرمی چهار میلیون و سی یهو حالم بد شد واقعا پاشدم برم سر کلاس شدیدا سرم گیج رفت یه کم نفس عمیق کشیدم آب خوردم بهتر شدم
گفتم تو چرا آنقدر حرص میخوری خود اون آدمی که آنقدر برای اون پول زحمت میکشه حرص نمیخوره تو چرا باید حرص بخوری
الان یه مشکل قلبی پیدا کنی صد برابر اون باید هزینه کنی اهمیت نده
دیگه رفتم سرکلاس
کلا بچه ها رو که می بینم آنقدر انرژی میگیرم که مشکلاتم یادم میره
امروز هم بیاد بگه طلا آنقدر شد میگم اره دیدم دیگه هم چیزی نمیگم
من تا یک ماه پیش هم هر چی داشتم تبدیل کردم
زندگی الان نسبت به ۱۰ سال پیش و قبلتر خیلی ساده تر بوده
پسر بزرگه من ۱۶ سالشه..دوره دبستانش با دبستان پسر دومم که الان پنجمه خیلی متفاوته
یادمه پیش دبستانیا تو محله بود و همه در یه سطح
خصوصی و غیر انتفاعی کم بود و ادمای خاص و خیلی پولدار میرفتن ولی الان تنوع و به دنبالش چشم هم چشمی بیشتر شده
لوازم تحریرو و وسایل بازی و امکانات به این شکل و تنوع نبود
طبیعتا پس انداز و رعایت هم سختر شده الان
منکه بچم چیزی بخواد نمیتونم نه بگم...فوقش بگم صبر کن ...یا تو پولاتو پس انداز کن بقیه اش با من
پسر بزرگه من اون روزی میگفت مامان من اگه تو سنی که ذوقش رو دارم مسافرت نرم ،تفریح دلخواهمو نرم،به ارزوهای کوچیک و بزرگم نرسم بعدش دیگه هیچ کدوم بهم نمیچسبن
خوب اینکه الان ۱۶ سالشه اینو میگه ...بخاطر راحتی خودم و در اینده خودشون ارزشش رو داره محرومشون کنم از خوشیهای کوچیک؟؟؟به قول شما دوراهی سختیه...یه مرز باریکی هست بین رعایت و خساست ...قبلنا با یذره صرفه جویی طی ۳_۴سال میشد پیشرفت خوبی کرد ...الان سرعت پیشرفت خیلییی کنده
ولی نمیشه هم بیخیال شد!!!
یکی از هم عروسام به شدت اهل حساب کتاب ...خودشو پیر کرده...دلش نمیاد یه تیکه لباس خرج خودش کنه به خیال اینکه شوهرش میخواد یه مغازه بگیره بش میگه هیچی خرج نکن
ازون طرف شوهر هیچی رعایت نمیکنه
همیشه دور دور و لباس و عطرش به راهه
بعد این دلش نمیاد یه ۵۰۰ بده به لیزر بدنش مثل پاچه گوسفند از موی زیاد
دعواش کردم و به زور براش نوبت لیزر گرفتم برای امروز
بش گفتم اگه نیای خودم زنگ میزنم شوهرت میگم پول بزن به حساب ...بش گفتم واقعا لیاقت ۵۰۰ ماهانه رو نداری که از خودت دریغ کردی؟؟
وااای چقد حرف زدم امروز😀
این خانم خیلی اشتباه میکنه که نه خودش زندگی میکنه نه میزاره اون بچه های طفل معصوم از زندگیشون لذت ببرن ....
من تا قبل از اشنایی اینجا فقط داشتم می گذروندم زندگیمو ....زندگی نه ها زنده مانی میکردم
بلد نبودم چطور زندگی کنم چی درسته چی غلطه ..
تنها تفاوت الانم با قبل اینه که واسه زندگیم برنامه دارم ....
پول اضافه به طلا تبدیل میشه....
همیشه لباسای خوب میخرم و خوب نگه میدارم ...
همسرم دستش به کم نمیره الان یخچال من بالای ۶ نوع میوه هستش نمیزارم اسراف بشه ...
رستوران کمتر شده ...
با همینا کلی پس انداز کردم ...
شاید از دور کسی زندگیمو ببینه تازه فکر کنه چقدر وضعشون بهتر شده ولی در واقع مدیریتم تغییر کرده ...
مگه قراره چقدر عمر کنیم که کلی حسرت به دلمون بمونه ...
بچه من الان اسباب بازی خوشحالش میکنه چرا نخرم ...
بچه من الان سن اموزشش هستش چرا کلاس نره ..
همسر من جوان هستش دوست داره همسرش کنارش خوش تیپ راه بره ...
عوضش خونه ۱۰۰ متری که توش همه شاد باشن و سلامت واسه من کافیه
من همه همکارام سن بالا هستن
بالای شصت سال
اون خایی ک باهاشون بیشتر ارتباط دارم
همون موقع ک پول گیرشون میاد سررریع یا دلار یا سکه و طلا میخره
همه هم اشنا دارن
تلفنی خرید میزنن
میگن با همین روش به همه دارایی های الانشون رسیدن
سرفرصت هم ملک ارزنده خریدن
شما ک خانوادگی ماشالله تو کار طلا هستین و نقد ندارن
شما چرا غصه طلا رو بخوری عزیزم
ما هم مثل همه ادمها با شرایط پیش میریم
سخت بشه واسه هممون میشه متاسفانه
ماها از این سخت ترم گذروندیم😁😁😁😁
فقط نقد نگه نداریم بقیش حل میشه
ممنون ازت که جواب نوشتی ،نرنجیدم اتفاقا واسم خوب بود ک بشنوم،خدایی خواهر هام خوب هستن ترسم از اینه شوهر یا بچه هاشون پشت سر به زبون بیارن،منم که مصلحت خدا رو شکر میکنم اما چندین بار بستری شدم برای کارهای مختلف هی این قضیه تکرار شده یکی بیاد واسم غذا درست کنه حتی برای کارهای شخصی م کمک کنه واسه ،امیدوارم دیگه دل بکنم از این رنج(شوهری ک اعتیاد داره نمیتونه یا نمیخاد درست بشه )این جوری جسم و روحم التیام پیدا میکنه ،مشاور ام بهم میگه که میتونی خودتو بکش کنار و ضربه ی که دخترم از این زندگی میبینه بیشتر از ضربه طلاق و جدایی هست ،انشالله میام اینجا و میگم این هدفم تیک خورد ،برادرام واسم حق طلاق و حق حضانت رو گرفتن و فقط باید وکیل بگیرم تمام بشه که سست هستم و البته مظلوم نمایی شوهرم بی تاثیر نیست....
