2777
2789
اتفاقا پیش برقعه ای هم رفتم اون هم گفت فعلا با فیزیوتراپی بگذرون سالی دو‌ سه بار برو زود بخوای جراحی ...

سامیه جان رابطه ات با مادر شوهرت چطوره؟؟ 

نمیشه ازش کمک بگیری؟

بالاخره اونم این مشکل رو با همسرش داره سالهاست... 

شاید بتونه کمکت کنه یا اینکه وارد عمل بشه و بتونی از طریق مادرش پولهاش رو بگیری و تبدیل به احسن کنی به نام خودش




سلام دوستانمن این ماه هیچ پس اندازی نتونستم داشته باشم،کلا برنامه هام بهم ریخت.طلاهم که جلو چشمم هی ...

سلام عزیز دلم ❤️ خوبی فدات شم 

اشکال نداره عزیزم برای همه امون پیش میاد 

یه وقتهایی دل و دماغ هیچ کاری رو نداریم 

ولی سعی کن عزیزم زودی خودت رو سرپا کنی 

و با انگیزه بشینی به زندگیت برنامه بریزی 

چون حوصله نداشتن همانا .....خرج تراشی بیهوده همانا 

روزهای بدون خرج واقعا عالی هستند 👌

به خصوص برای اون عده عزیرانی که بچه ندارند فعلا 


چون با بچه واقعا سخت ....روز بدون خرج 


و اما پس انداز طلایی ات از نوع قفل رو بگم که عزیزم 

قفل ها توشون جنسی از فنر دارند که بدل هستند 


فقط مواظب باش که سرت کلاه نره 

حتما موقع خرید یادآوری کن عزیزم 

میتونی پس انداز اندکت رو از میلی و طلاسی تبدیل کنی وقتی به گرم رسید برداشت کنی پولت رو 

و خودت به گرم بگیری از بیرون 

از صد تومن هم شروع میشه 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

قربونت برم من ستاره جون ❤️شما به من لطف داری عزیزم 😘 دل به دل راه داره خوشحالم که مورد پسندت قرار گ ...

زنده باشی عزیزم 😘شما برای همه ما عزیزی 

یه چیزی بهت بگم معصومه جان حداقل من یکی خیلی به حرفهای شما احتیاج دارم چون گاهی خیلی افسرده ام ولی حرفهای شما بهم میگه پاشو زندگی کن❤️پاشو قدر زندگیتو بدون واین خیلی ارزشمند برام 🌹بله چالش پنج شنبه عالیه صبح جمعه مثل یه ملکه از خواب بیدار میشی تا همه چی سرجاشه همه چی برق میزنه😍الان گفتی قالی منم به همسر جان گفتم عصر قالی اتاق بچه ها رو برام تو تراس بشور با بچه ها اینجوری سرگرم هم میشن 😁

سلام عزیز دلم ❤️ خوبی فدات شم اشکال نداره عزیزم برای همه امون پیش میاد یه وقتهایی دل و دماغ هیچ کاری ...

معصومه جان شما خودتون با میلی کارمیکنی یا طلاسی؟ من ان شالله فردا میخوام با یه تومن شروع کنم ولی نمیدونم کدوم روانتخاب کنم

سلام آتی جون ❤️ خواهر خیلی خوش اومدی تو هم به جمع دوستان خودت دلتنگت بودیم عزیزم ❤️ برای شما هم از ص ...

دورت بگردم معصومه عزیزم 

خیییلی دلم میخواست باز بیام‌و باهاتون هم صحبت بشم 

❤️❤️❤️

شما فک کنم آتی هستید که شریکی تو اسلامشهر سالن زده بودین،من قشنگ یادمه شمارو اتفاقا یه بارم خبرتون گ ...

سلام عزیزم بله😁 

گوشی ام گرفتم باز بخاطر کارم باید گوشیم کیفیت دوربین خوبی داشته باشه و بتونم تمیزی ظرافت کارم رو نشون مشتری بدم 


خانومایی که یک حرفه ای رو شروع کردن 

خیاطی ،خدمات زیبایی،انلاینشاپ ،یا اصلا هر محصولی که نیاز به دیده شدن داره 

روی پیج کاری بسیار کار کنید من همشهری هام باورشون نمیشه که من تو محلشون خدمات انجام میدم

از شهریار 

کرج 

شهرقدس

و…

مشتری های ثابت دارم که کلی هزینه اسنپ میدن مسیر دور رو بخاطر کار من میان 

صبح بخیر معصومه جونصفحه ۱۹۹۵ولی شاگرد معصومه که آروم نمیشینه دیروز با یه عزیزی رفتیم طلاهاشو بفروشه، ...

عزیزم داخل قفل ها فنر اهنی هست حتما موقع خرید چک کنید اون فنرها خارج شده باشند 

عزیزم تو چه شاخه ای فعالیت میکنی؟ من کارم رنگ ولایته ☺️

نیایش جون من موهام رو سرشونست، حجم متوسط، رنگ مشکی طبیعی

هایلایت شکلاتی بدون دکلره چقدر میشه؟

یکی از دوستام دیروز تو یه سالن فرشته موهاش تا بند سوتین بود هایلایت کرده ۲۰ میلیون گرفته ازش. ولی افتضاح سوخته اصلا به پایه هم نرسیده

مشاوره رایگان پوستی + ارسال رایگان محصولات به همه جای ایرانhttps://www.ninisite.com/discussion/topic/9427706/مراقبت-پوست-با-انواع-ماسک-ورقه-ایضدجوشضدچروکآبرسان
خداروشکر امیدوارم همینطور باشه عزیزممنم باحسابم‌دارم‌کارمیکنم خوش حسابم هستم ذاتا دیگه امیدوارم بی د ...

یک ماهه عزیزم هستش.

البته من ریسک نمیکنم سکه هام رسید به ۱۰۰ملیون دوباره با حساب یه نفر دیگه کار میکنم.

البته شوهرم میگه نمیتونم وام بگیرم منم گفتم پس من امتیاز واممو لازم دارم میخوام برا خودم طلا بخرم.قرار بود داداشم وام ازدواج شو بده بزارم تو حسابم که این تفکر شوهرم ازش دیگه نمی‌گیرم میگم برای چی پولش راکد بمونه با این قیمت ها 

معصومه جان شما خودتون با میلی کارمیکنی یا طلاسی؟ من ان شالله فردا میخوام با یه تومن شروع کنم ولی نمی ...

انشالله عزیزم 

من با هر دوتا کار میکردم 

هر دوتا واقعا خوب بودند 👌 ولی چون میلی بالای ۸۰۰هزار تومن 

نیم درصد میگیره ...مصمم تر شدم با اون کار کنم 

و اینکه رمز داره ...هرکسی نمیتونه وارد بشه 

ولی طلاسی رمز نداره 

تو هردوتاش گرفتم و فروختم راضی هستم واقعا 

طلاسی با دو درصد 

برای پول های خورد و ریز واقعا عالی هستند هر دوتا برنامه خوبی 



سلام به همگی انشالله روزگار بر وفق مرادتون🌷🌷


قبل تر داستان زندگی مادرم رو نوشته بودم براتون.حالا هم میخوام داستان استخدام شدن خودم رو بنویسم.شاید کسایی باشن که الان توی شرایط گذشته من هستن.


سال ۹۴ از دانشگاه فارغ التحصیل شدم.به محض تموم شدن درسم توی یه مرکز خصوصی مشغول کار شدم چون به پولش احتیاج داشتم و خانواده خودشون تحت فشار بودن.بسیار خوشحال بودم از اینکه میتونم درآمدی داشته باشم.سی روز تموم شد و من منتظر بودم حس شیرین پول درآوردن رو تجربه کنم اما خبری از پول نشد.چند روز دیگه هم صبرکردم اما بازم پولمو ندادن.وقتی باهاشون صحبت کردم متوجه شدم که کلا روال حقوق دهیشون به صورت چندمالی یکبار هست.(حقوق اول و پول اولی که آدما درمیارن خیلی قشنگ و مهمه.تا این حد که بعد از گذشت این همه سال من هنوز تلخی حقوق نگرفتن رو یادمه).بعد از ۴ ماه که اونجا کار میکردم اسمم برای طرح یکی از ادارات دولتی دراومد و من به صورت طرحی مشغول کار شدم و از اون مرکز خصوصی استعفا دادم.


دوران شیرین حقوق خوب داشتن و جهیزیه خریدن من شروع شد.بسیار پرتلاش بودم جای دونفر کار میکردم به امید اینکه همونجا استخدامم کنن🍃


الحق که رئیسمون هم خیلی تلاش کرد که استخدام بشم اما انگار خواست خدا نبود♥️ و من بعد از ۲ سال و نیم طرح کارم رو اونجا تموم کردم که همون موقع در یکی از بدترین شرایط زندگیم بودم.بخاطر اتفاقاتی که توی زندگیم افتاده بود سه سال نتونستم هیچ جایی کار کنم.سال سوم آزمون استخدامی برای اولین بار ثبت نام کردم چون اولین باری بود که شهر ما رشته من رو میخواست.شروع کردم با جدیت تمام درس خوندن.یکماه فرصت داشتم و بعد از اعلام نتایج من مرحله کتبی آزمون رو قبول شده بودم😍


توی سختترین شرایط زندگیم انگار که دنیا رو بهم داده بودن.آماده شدم برای مصاحبه حتی لباس خریدم.وقتی نتایج مصاحبه اعلام شدم من جزء قبولی ها نبودم💔💔


انگار به ته دنیا رسیده بودم.تمام امیدم رو از دست دادم.چون از نظر روحی خیلی به اون کار احتیاج داشتم.🍃


مجدد توی همون مرکز خصوصی که اولین بار مشغول کار شده بودم از سر ناچاری کارم رو شروع کردم.


سال بعدش (سال ۹۹)بهمن ماه بود ما کارت عروسی چاپ کرده بودیم که دفترچه آزمون استخدامی دستگاه های اجرایی اومد شهر ماهم یک نفر میخواست.😍😍ادامه در پست بعد...

سلام به همگی انشالله روزگار بر وفق مرادتون🌷🌷قبل تر داستان زندگی مادرم رو نوشته بودم براتون.حالا هم ...

عروسی رو عقب انداختیم شروع کردم به درس خوندن🤗

تمام خونه جزوه بود.ساعت ۳ نصف شب بیدار میشدن و تا قبل از اینکه برم سرکار درس میخوندم.آزمون رو شرکت کردم و بعد از اعلام نتایج من در کمال ناباوری قبول نشده بودم💔💔

سال بعدش(۱۴۰۰) پسرم به دنیا اومد♥️ وقتی یک ماهش بود یه کار قراردادی بهم پیشنهاد شد که برای من حقوقش خوب بود.از ترس اینکه بعد از مرخصی زایمان بیکار بمونم قبول کردم و در ۵۵ روزگی پسرم رسما کارمو شروع کردم( من اگه بیرون از خونه کار نکنم یه حس طرد شدگی دارم.با کار بیرون حس سرزندگی میکنم.و بعد از زایمان اون حس طردشدگی داشت منجر به افسردگی میشد)

یکماه از شروع کار جدیدم میگذشت که آموزش و پرورش دفترچه استخدامیش اومد.منم بدون اینکه به کسی بگم ثبت نام کردم.

اما با شرایط کار کردن و یه بچه ۳ ماهه بسیار بدآروم که حسرت یک ساعت خواب داشتم عملا فرصتی برای درس خوندن نبود.همون موقع ها بود که شوهرم دیسک کمرش پاره شد و اورژانسی عمل شد🤭

صبح جمعه بچه رو گذاشتم پیش مادرشوهرم و در کمال خونسردی راهی محل آزمون شدم.وقتی رفتم درهای سالن رو بسته بودن و به زور تونستم برم سرجلسه😂

آزمون که شروع شد دیدم یه چیزایی یادمه.آخه دوسال با جدیت درس خونده بودم.👌

آزمون تموم شد و یکماه بعد توی محل کارم بودم که موبایلم زنگ خورد جواب دادم یکی از همکارای قدیمیم بود.گفت من و یکنفر دیگه مرحله کتبی آزمون رو قبول شدیم گفتیم شاید نفر سوم شما باشی.(سه برابر ظرفیت نتایج رو اعلام میکنن).در حین صحبت کردنامون دیدم پیامک اومد که پذیرفته شدی و برای تحویل مدارک باید بیاید مرکز استان.از روی نمره هامون مشخص شد من نفر دوم کتبی هستم.به اون همکارم که نفر اول کتبی بود کلی تبریک گفتم.

روز مصاحبه رفتیم مرکز استان.من از دانشگاه مدرک موقت داشتم که منقضی شده بود هرکسی اونجا با شرایط من بود رو میگفتن برید دانشگاه و مدرکتون رو درست کنید.اما انگار خواست خدا بود تاریخ مدرک من رو ندیدن و ایرادی نگرفتن.چون من امیدی به قبولی نداشتم عمرا نمیرفتم دانشگاهی که یک استان دیگه بود�🤗

اولین نفر وارد اتاق مصاحبه شدم(به اصرار همسرم رفته بودم میگفتم سری قبل هم نفر دوم بود و رد شدم چرا الان برم مصاحبه).هرچیزی که میپرسیدن خیلی بیخیال جواب میدادم.

یکماه بعد دم غروب بود که همون همکارم که نفر اول بود زنگ زد گفت میدونی نتایج اومده؟گفتم نتایج چی؟😂اینقد ناامید بودم از قبولی که حتی یادم نبود آزمونی دادم.گفت نتیجه مصاحبه اومده و من قبول نشدم تو نگاه کن ببین قبول شدی.ادامه در پست بعد...

عروسی رو عقب انداختیم شروع کردم به درس خوندن🤗تمام خونه جزوه بود.ساعت ۳ نصف شب بیدار میشدن و تا قبل ...

گفتم بچه رو بخوابونم نگاه میکنم اطلاع میدم.

بچه رو خوابوندم صفحه نتیجه رو باز کردم و در کمال ناباوری دیدم به یک رنگ سبز خوشرنگ نوشته قبول نهایی♥️😍♥️♥️

همکار قدیمی خودش تماس گرفت مجدد و گفتم من قبول شدم🍃

.اون هم شروع کرد که حق من بوده چرا تو قبول شدی حتما سهمیه داشتی من اعتراض میکنم و....

اولین نفر به مامانم زنگ زدم گفتم استخدامی شرکت کرده بودم نتیجه اومده و  قبول شدم😍مامانم تو خیابون بود رفته بود خرید که پشت تلفن از خوشحالی بلندبلند میگفت خدایاشکرت😍😍

و بعد هم به همسرم اطلاع دادم😍😍

این لحظه رو برای همه کسایی که دوست دارن شاغل باشن آرزو میکنم🍃🍃

حتی جایی که هیچ امیدی نیست؛♥️خدا هست؛♥️

ببخشید که خیلی طولانی شد.در پناه حق باشید🌷🌷

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز