دوست عزیز بحث قفل نیست
دقیییقا مشکل ایشون تلاش خیییلی زیاد برای زندگی و به قول شما پروژه اس
با احترام،پروژه گرامی خیالش تخخخخت که سامیه خانوم مثل شیر پشتشه و زندگی رو میچرخونه
حالا باید چکار کنیم ؟
سامیه خانوم زبر و زرنگ ترمز رو بکشه ،تا آقا بدونه بار اصلی زندگی رو دوش کی یه ؟
توی هزینه مسافرت داخلی دنگ نزار عزیز
وظیفه شه پرداخت کنه
کلید لازم نیست خیلی چیزا مشخصه ،منم بدونم که یکی صد خودشو تو زندگی واسم میزاره ،واسه زندگی و بچه و ...
خیالم راحته ،راه خودمو میرم ،میدونم یکی هست بار زندگی رو دوششه ،
چرا پول قرض نمیده؟
از قدرت ایشون و تواناییش واهمه داره،نمیخواد بیشتر قدرت بگیره
حالا من خودم حواسم به زندگیم هست مثل همه خانومای اینجا
امروز صبح سوار ماشین شدم دیدم یه کیسه گنده زباله تو ماشینه
پر از پوست پسته،انواع نوشیدنی گرون،و.....
گفتم بد نگذره یه وقت
بر خورد بهش
حالا من وقتی نیست میگم آخیییی غذاش دیر شد
نه باباااا دلتون به حال خودتون بسوزه.
اینا شیطون رو درس میدن
بیرون هم انواع غذا و ...میخورن.
ما زیادی فداکاری میکنیم