امکان نداره خرج خودم رو بده
آخه اصلا نمیتونم بگم پول ندارم چون مطمئنه پول هست حقوق مدرسه رو که معلومه دارم شاگردی که میاد خونه کاملا مشخصه چقدر به حساب میزنه تازه این وسط ها پول نقد هم میدن همه اینا جلوش هست
تلفنم زنگ میزنه شاگرد قیمت میگیره پشت تلفن میگم متوجه میشه حق التدریس چقدر
بعد هم بارها شده برای خرید چیزی واقعا پول نداشتم پول نمیداد مثلا ماشین رو عوض کردیم من رفتم زیر بار قرض شروع کردم پس دادن قرض های این و اون
به چشم میدید چه جوری دارم کار می کنم چه جوری دارم قرض ها رو صاف می کنم ولی مثلا بهش می گفتم فلان چیز رو میخوام می گفت میخوای چیکار می گفتم لباس میخوام می گفت اون همه لباس داری هر چی شما فکر کنی رو می گفت داری
فقط یادمه عید دو تومن داد برای هزینه آرایشگاه دو تومن هم بهم عیدی داد 😂😂
دیگه کار من از قلق گذشته بخدا اصلا بعضی ها اصلا انعطاف پذیر نیستن من اتفاقا اعتقاد دارم آدم ها رو نمیشه زیاد تغییر داد اون که تغییر می کنه پتانسیلش رو داشته کلا حرف گوش کن بوده
میبینی طرف وقتی مجرد بوده به حرف پدر مادرش گوش میداده بعد هم که ازدواج کرده بعد یه مدت به حرف خانمش گوش می کنه خانمه فکر می کنه خوب من یه کاری کردم که الان به حرفم هست نه اون از اول ذاتا اینجوری بوده فقط شما بعد یه مدت تونستی نقش والدهای قبلی رو بگیرید
مادرشوهر من لیسانس مشاوره داره سی سال کار کرده مشاور بوده
هیچ وقت نتونسته شوهرش رو تغییر بده همیشه خودش میگه از هر راه و روشی رفتم اصلا عوض نشد
من هم طبیعتا تمام این سال ها تلاشم رو کردم قهر کردم محبت کردم صرفه جویی کردم پولم رو آوردم تو زندگی پولم رو نیاوردم تو زندگی
سر بارداری استراحت مطلق شدم کار نکردم همه این راه ها رو رفتم تغییر نکرد