چند روز ولی فکرم خیلی درگیر
خرج خونه ما با همسرم هست آدم ولخرجی هم اصلا نیست
برای خونه خیلی خوب خرج می کنه از مواد غذایی تا شوینده و همه چی ولی میدونم اصلا خرج دوست و رفیق و خانواده نمی کنه خانواده همسرم هم وضعشون خوبه هم پدر شوهرم هم مادرشوهم بازنشسته هستن حقوق میگیرند هر دو تا هم خونه دست مستاجر دارند اجاره اونها رو هم میگیرند
اصلا هم اهل اینکه یک ریال از بچه ها بگیرند نیستن
خلاصه اینکه خرج زندگی ما یه خرج خونه است با شهریه مدرسه پسرم
ولی من نگاه می کنم شوهرم به جز اینا هیچ حرکت دیگه ای انجام نمیده
پارسال من حدود پنجاه گرم طلا خریدم بعلاوه اینکه حدود صد میلیون برای خونه وسیله خریدم پرده و تخت و کمد و فرش اتاق خواب و لوستر و خیلی چیزای دیگه
که شاید خیلی ها تو این تاپیک اون صد میلیون رو هم برای خودشون طلا میخریدن ولی من گفتم خونه زندگی خودمه چه فرقی داره هر چی خونه شیک تر باشه آدم حال خودش بهتر
چند بار هم با شوهرم رفتیم طلا خریدیم ولی حتی یک گرم هم طلا نخرید در صورتی که من بهش می گفتم اگه پول داری طلا بخر
ولی اصلا حرف گوش نمیده حس می کنه من میخوام پول هاش رو ازش بگیرم یا نمی دونم چه فکری می کنه
اینکه اصلا چقدر هم پس انداز داره رو هیچ وقت من نمی دونم
حقوفش رو میدونم ماهی سی تومن هست حالا اگه پروژه هم برداره که اون هم حدود ماهی سه چهار تومن میشه چون پروژه هاشون سالی دوبار تسویه میشه
اینکه پس انداز داره که قطعیه چون مگه خونه ما چقدر خرج داره
من که خرج و مخارج خودم رو خودم میدم
درمانمون رو هم که بیمه تکمیلی داریم نود درصد هزینه درمانمون برمی گرده
حتی خیلی از مواقع من میرم دکتر خودم پول ویزیت میدم بعد برگه رو میدم همسرم میره از تکمیلی میگیره دیگه بهم برنمیگردونه اگه من یادم بره امکان نداره بهم برگردونه
ولی هیچ پیشرفتی تو این سال ها نداشته
غیر از خرید خونه ای که توش نشستیم که مال سال ۹۱ هست
یه پراید داشت که من ماشینم رو عوض کردم من یه دویست شش مدل نود داشتم خیلی کم کارکرد و تمیز گفت حیفه بفروشیم پرایدش رو فروخت فکر کنم هفتاد تومن گذاشت روش داد به من دویست و شش رو برداشت
همین 😐😐😐😐😐😐
من خونه تو اندیشه خریدم گفت پول ندارم کمکت کنم
در صورتی که یه کم کمک می کرد میتونستم دو تا واحد بخرم
من تو ویلای شمال سهیم شدم گفت من ندارم کمک کنم
اینم بگم همه اینکارها رو هم که انجام دادم گفت داری اشتباه می کنی اصلا موافق نبود
نه ماه طول کشید راضیش کنم بریم دنبال این ماشین که زیر پام هست فقط با عوض کردن ماشین موافق بود ولی به شدت میترسید جوری که من ماشین رو زمانی خریدم که ماشین خیلی گرون شده بود
سر ثبت نام ایران خودرو همین تابستون خودش رو لو داد که ۲۳۰ تومن ریخت به بانک که اسمش هم درنیومد
من هم گفتم چرا پول داشتی تو این مدت طلا نمی گرفتی باز سکوت کرد 😐😐😐😐
از همون روز که پول از بلوکه دراومد من گفتم برو طلا بخر
طلا ۳۶۰۰ بود یا گفتم بردار پول رو بزار بانک روش وام بگیریم من قسطش رو میدم باز هم هیچ حرکتی نکرد
پریشب میگه چهارشنبه میخواستم برم طلا بخرم تو گفتی بریم فلان جا دیگه نرفتم ببین طلا شد ۳۹۰۰ 😐😐😐😐🤦
گفتم خوب به من می گفتی من همه کارام رو کنسل می کردم می رفتیم طلا میخریدیم بعد تو اگه میخواستی واقعا بخری با یه تلفن هم میتونستی طلا بخری
آنقدر از اون شب حرص خوردم که طلا نخریدنش رو تقصیر من انداخته به خدا قفسه سینه ام دو روز تیر می کشه
میخوام سرم رو به دیوار بکوبم
اهل دعوا راه انداختن هم تو خونه نیستم اعصاب بچه ام خورد میشه میگم ارزش نداره