سلام خوب هستید
تازه تاپیک رو تموم کردم
سال تحصیلی جدید هم مبارک
من همیشه دو هفته اول مهر خیلی خسته میشم هر روز مدرسه و کلاس و کارهای خونه بعد از چند ماه که کارم به نسبت خیلی کمه خوب فشار زیادی بهم وارد می کنه
فقط تو شهریور یه خونه تکونی اساسی کردم از شستن بالکن و شستن کامل یخچال فریزر گرفته تا مرتب کردن همه کشوها و هر چی هم دور ریز بود تا جایی که تونستم دور ریختم
همسر من از اینایی هست که کلا حیفش میاد چیزی رو دور بندازه به خاطر همین باید وقتی نیست یه سری چیزا رو بریزم دور
ولی خوب باز هم چون خیلی آمار خونه رو داره نمیشه همه چی رو راحت رد کرد
حتی شده یادش هست که در فلان قابلمه رو تو کابینت داشتیم
یا دو تا از فلان لیوان مونده بود الان کجاست
واسه همین زندگی مینیمالیست برای من خیلی کار نمی کنه
قبل مهر هم چند کیلو پیاز سرخ کردم با چند بسته سبزی قورمه فریز کردم
مرغ و گوشت و همه چی هم برای فریزر گرفتم
فقط دیشب نگاه کردم دیدم لوبیا سبز ندارم که به همسرم گفتم امروز دو سه کیلو بخره خورد کنم فریز کنم البته من لوبیا رو میپزم فریز میکنم
حبوبات رو هم تو خونه تکونی چک کردم دیدم عدس و نخود نداریم که الان همسرم رفته بگیره بیاد پاک کنم با لوبیا قرمز یه قسمتیش رو خیس می کنم فردا بار میزارم فریزر می کنم برای آش
مامانم هم برام سبزی آش گرفته دستش درد نکنه خودش پاک کرد شست و خورد کرد
متاسفانه این وسط اوضاع گردن و کمرم به شدت بهم ریخته .
پنجشنبه هفته پیش رفتم ام آر آی دادم هنوز وقت نکردم به دکتر نشون بدم ولی خودم گزارش رو خوندم نوشته بود هم دیسک گردن دارم هم کمر و دیسک کمرم یه پارگی کوچیک داره
من یه بار از پله های خونمون خیلی بدجور افتادم پارگی دیسک کمرم از اون گردنم هم که به خاطر تدریس اینجوری شده
و البته دکتر میگه چون حرفه ای ورزش کردی تو همه اون مدت آسیب به کمر و گردنت بیشتر شده
حالا باید به چند تا دکتر نشون بدم ببینم نظرشون چیه
تیره ماه که هم فیزیوتراپی رفتم هم طب سوزنی ولی فقط یک ماه آروم بود دوباره دردش شروع شد
امسال پسرم تا دو و نیم مدرسه است یه جورایی بعد از خودم میرسه خونه ناهار میبره ولی هنوز تو این چند روز نتونسته تو مدرسه درست غذا بخوره
صبح ها ظرف غذاشون رو میگیرن میزارن تو فر تایم ناهار بهشون میدن پسرم هم میگه تایم ناهارمون کمه غذام تا خنک بشه بتونم بخورم میگن برید سر کلاس
کلا هم به شدت بچه بد غذایی هست حتی پیتزا هم که بچه ها عاشقش هستن دوست نداره
همیشه باید کنارش بشینم تا غذاش رو بخوره .
اون هم غذاهایی که دوست داره دیگه تو مدرسه که قطعا دنبال بهانه هم هست که غذا نخوره
خلاصه این ناهار خوردن پسرم هم شده یه معضل برام
پریشب دیدم برای زنگ تفریح خوراکی نداره ببره نون پنیر هم بزارم میگه نرم میشه نمیخوره بوفه شون هم هنوز راه نیفتاده
پنکیک خیلی دوست داره بیست دقیقه ای براش پنکیک درست کردم بینش هم نوتلا زدم گذاشتم تو ظرف با خودش برد
دیروز می گفت مامان خوراکی من از همه بهتر بود
حالا گفته هفته ای یکی دو بار درست کن وقت کنم درست می کنم چون موادی نمیخواد سریع هم آماده میشه