منم کاملا با شما موافقم
به نظر من اطرافیان که میدیدن اینا خودشون به فکر نیستن نباید بهشون کمک میکردن،اونوقت شاید به فکر میرفتن و برای خودشون کاری میکردن
همیشه هم کمک اطرافیان خوب نیست
گاهی افراد عادت میکنن
میگن خب اگه پولی نداشتیم کمک های فلانی هست دیگه
بابام که همیشه هوامونو داره
و همین باعث میشه همیشه متکی باقی میمونن
نمونه اش دایی خودم
توی یه شرکت خیلی معروف کار میکرد حقوق اونجا چندین برابر جاهای دیگه بود
پدر بزرگمم که پسر دوست 😡😡😡😡😡
توی هر مناسبت فقط طلا کادو میداد
چند سال خونه مجانی بهشون داد
کلی حمایت مالی میکرد
اونوقت دایی من و همسرش چی کار میکردن
همیشه اقوام زنش مهمون خونه اینا بودن
همش بریز و بپاش
خرجهای الکی
نمیگم خانمش مقصره دایی خودم بیشتر از خانمش تقصیر داره
چون بلاخره توی اون زندگی دو نفر با هم تصمیم میگرفتن
الان کل دارایی دایی من توی ۷۰ سالگی خیلی بشه ۲ میلیاردو نیم هست که شامل یه خونه معمولی و یه پژو هست
الان خودش تازه فهمیده میگه عجب اشتباهی کردم
گوسفند میکشتم همه همسایه ها رو دعوت میکردم بیاین کباب خورون و اقوام زنم همش قربون صدقه ام میرفتن و هر کدوم کلی گوشت میبردن
تازه متوجه شده که اون افراد همه به خاطر بریز و بپاش هاش دورش بودن
ایشون یه دوره ای بیماری سختی داشتن ،هیچکدوم از اون آدمهایی که سر سفره اش بودن یه سر بهش نزدن
یه دوره افسرده شد
الانم از خانمش شاکیه که اون نتونست زندگی منو جمع کنه که تو این مورد من اصلا بهش حق نمیدم
حتی یک بار پیش من مطرح کرد گفتم دایی جون اونموقع باید شما هم باید به فکر میبودی
شما هم به آینده توجه نداشتی ، نمیشه فقط خانمت رو متهم کرد
دنبال مقصر نباش گذشته ها گذشته