تونستم وقت بذارم تاپیک های پس انداز و آشپزی رو خوندم.
مهم ترین دستاوردهای یک ساله ی من از فالو کردن این تاپیک و همراه شما بودن اینها هست:
کمک و نیکوکاری جزو روتین زندگی من شد یعنی برنامه ی ماهانه براش گذاشتم، از کمک های بهزیستی که اینجا یاد گرفتم، از نذر نان که یاد گرفتم،
از پاکسازی لباس ها و کشوها و کمدها که رسوندم به اونهایی که نیازشون داشتن و البته که چیزهایی دادم که در شأن اونها باشه،
از قدرت خرید ماهانه برای خرید سکه پارسیان که جزو روال و روتین ماهانه ی من شد.
از تقویت دستپخت و آشپزی و مهمانداری بدون پذیرایی تجملاتی و خسته کننده که هم پولت بره، هم جونت بره و انقدر خسته باشی که نتونی چند دقیقه کنار میهمان بشینی، گل بگی گل بشنوی، و حتی از فرط خستگی و انقدر بو و عطر غذا خوردی که سیر شدی و دیگه نتونی چند قاشق غذا خودت کنار میهمانت بخوری.
من خیلی در بحث پذیرایی ضعف داشتم، ضعف به معنی کم گذاشتن یا بد پذیرایی کردن منظورم نیست، اتفاقا من
از اون ور، بوم افتاده بودم، از پذیرایی زیاد و بیش از اندازه ، چند مدل غذا، میز پذیرایی کامل و زیاد، وقتی هم که میهمان میخواست بیاد از یک روز قبل خونه رو یه جوری برق مینداختم که رسما تمیزی نبود اسمش، وسواس گونه شده بود، و وقتی هم که میهمان قدم روی چشم میذاشت، من فقط توی آشپزخونه بودم یا در رفت و آمد بین پذیرایی و آشپزخونه.
ولی الان کاملا یه میزبان متفاوت و معقول شدم 😄
اول اینکه بیشتر از چهارنفر پذیرایی نمیکنم یعنی نمیتونم 😄
دوم اینکه منوی رستورانی و تالاری دارم، یعنی فقط یک نوع غذای اصلی، ظرف های پذیرایی دیس، کاسه ها و ظرف های خورشت رو تقریبا کنار گذاشتم و سفره سروسامان بهتری گرفت،
چون به جای چند ظرف، یک یا دو ظرف بزرگ جایگزین کردم، به جای چندین مخلفات فقط یک نوع که مناسب با غذای اصلی باشه میذارم، و یک نوع نوشیدنی میذارم ( که البته چندوقتی هست که فقط دوغ از فروشگاه میخرم، و به جای دلستر یا نوشابه یا نوشیدنی های گازدار، شربت زعفرونی، یا شربت لیموناد یا شربت خاکشیر تخم شربتی که از خانوم گل های همین تاپیک یاد گرفتم، درست میکنم و پذیرایی میکنم)
و چون ظرف و ظروف کمتر شده ، بعد از سرو غذا، ظرف ها داخل ماشین ظرفشویی چیده میشه، که همسرم این لطف رو میکنه و تموم ظرف هارو پاک میکنه و داخل ظرفشویی میچینه، من هم توی این فاصله دمنوش رو آماده میکنم تا دم بکشه، قابلمه ها که معمولا پلوپز رو جایگزین قابلمه ی برنج کردم، و همین استفاده از پلوپز باعث شده نیم ساعت وقت آشپزیم آزاد بشه و کنار میهمان بشینم، فقط قابلمه پلوپز هست برای شستن و یک قابلمه ی بزرگ که خورشت یا مرغ یا ماهی یا غذای اصلی توش پختم و نهایتا شاید اگر کشمش و زرشک برای پلو درنظر بگیرم یه تابه کوچک، و حتی این سه تا رو بعد رفتن میهمان میشورم،
از میهمان بنده خدا که چند ساعت اومده ، قدم روی چشم من گذاشته ، برکت به خونه زندگیم آورده، اصلا کار نمیکشم، میهمان حرمت داره، خیلی هم حرمت داره، غریبه و آشنا ، آشنای درجه یک و دو یا دور و نزدیک هم برام نداره، خواهرمم خونم تشریف بیاره، ازش کار نمیکشم، توقع نمیکنم، مگر اینکه خودش دوست داشته باشه، چیدمان کنه سفره رو ، یا خودش اصرار کنه یه کمکی کنه، برای اینکه او هم معذب نشه و میهمان احساس راحتی کنه توی خونه ی من، یه کار کوچیک و بدون زحمت بهشون میدم، مثلا به سلیقه ی خودشون سبزی توی سبد بریزن یا سفره یا میز رو به سلیقه خودشون چیدمان کنن.
طفلی میهمان چندساعت میاد پیش من، باید استراحت کنه بهش خوش بگذره، به اندازه کافی خونه ی خودش کار میکنه، دقیقا مثه وقتی که میریم رستوران یا تالار کار نمیکنیم که، فقط پذیرایی میشیم، موزیک میشنویم، خوش میگذرونیم.
برای بعد از غذا هم یک نوع دمنوش آماده میکنم.که کنارش یا از شیرینی که میهمان آورده میذارم و یا معمولا کیک یزدی من هفتگی چند عددی از جایی که همیشه تازه درست کرده، میخرم و تا چهارپنج روز تازه ی تازه توی یخچال میمونه و از اون پذیرایی میکنم.
و مهم ترین قسمت میهمانی که اضافه کردم طراحی بازی با میهمانان هست، یعنی قبلا اصلا همچین فرصتی و انرژی نداشتم که بخوام یه برنامه ی بازی بذارم و بیشتر بهمون خوش بگذره، ولی الان حتما بازی میکنیم.
و موزیک و ساز و آواز رو هم اضافه کردم، چون همسرم و خودم ساز میزنیم، همسرم تار و من سنتور، برای همین بعد از دمنوش و شیرینی حتما ساز میزنیم و میهمانان خوش صدا و حتی 😄 با هم میخونیم و پر از شادی و انرژی میشیم. حتی بچه ها هم خیلی دوست دارن این قسمت رو و حتی اون قسمت بازی رو.