میگفتم عزیزم انشالله ما هم یه روز میشیم صاحب خونه
ولی گفتم دیگه کارمون خیلی سخت بود .با کدوم پول ؟
با کدوم حمایتگر ؟
خلاصه اون روزی که همسرم اومد خونه گفت معصومه
طرف زمین می فروشه پول لازم
گفتم خب ؟
گفت کاش ما پول داشتیم ما می‌گرفتیم
از خوشحالی گفتمممم واقعااا 😍
چقدر میگه ؟
گفت یک ملیون و دویست میگه.
همسرم گفت ما که چیزی نداریم
یه سرویس طلاهات که اونم دلم نمیاد تازه عروس باشی و دست و بالت رو خالی کنم ❤️
گفتم به قول پدرم ...تیله رو جمع میکنن برای بازی عزیزم
خب صحبت پیشرفتمون ها ...😍
گفت و اینکه یه ایرادی داره زمین جای نا کجا آباد
گفتم اینم اشکال نداره عزیزم 👌
با تو من نوک قله ی کاف هم برام لذتبخش .😍❤️
از ذوق نمی دونستم چی کار کنم 😍
انگار خدا برامون خواسته بود 😍
گفت یعنی واقعا برات مسأله ای نیست طلاهات رو بفروشی ؟
گفتم باور کن نههه
مطمینم خیلی بهترینش و سنگین‌ترینش رو برام خواهی گرفت ❤️
همسرم دستش رو گذاشت روچشمش ❤️درد و بلاش به جونم ❤️ گفت به روی چشمم ❤️
خلاصه من به همسرم یه ریز انگیزه دادم 😍
گفتم چند متر عزیزم ؟
گفت پنجاه متر
گفت اوووووه ببین
چه خونه ای می‌سازیم ازش 😍
دو تا اتاق یکی برای خودمون 😍
یکی برای دخترمون 😍
ای خدااا یعنی میشه ما هم اتاق خواب داشته باشیم توش تخت بچینیم 😍
یه حیاط که توش گل های رز قرمز کاشته باشیم 😍
عصر ها حیاطش رو بشورم و بچینم و دوتایی عصرونه رو نوش جان کنیم 😍
سر شام بشه بگم عزیزم از با غچه حیاط ریحون هارو بچین و بیار کنار غذا بخوریم😍به به چه بویی داره عزیزم
یعنی واقعا میشه 🥺
گفته باشم ها خودم هم تو ساختن خونه کمکت میکنم ها 😍آجر هارو من می‌چینم دونه به دونه رو دیوار
و تو ملاتش رو میکشی 😍❤️
همسرم که غرق در رویاهای من شده بود ❤️گوشیش زنگ خورد ...همون آقاهه بود
گفتم باز کن زود باش 😍😍
گفت معصومه بازم میگم ها زمین جای خیلی پرتی
گفتم مهم نیست عزیزم ❤️ به زندگی می‌سازیم ما همه انگشت به دهن 😊
تو باز کن ...شرایطمون رو بگو
همسرم رو که مجبور کردم ...شرایطمون رو گفت ....آقاهه گفت .پول لازمم فلان مقدارش رو بدین اشکال نداره مابقی اش رو اقساط بندی میکنیم .😍
خدا بهشون عزت و سلامتی بده که مارو صاحب زمین کرد و اولین جرقه ی زندگی من با خرید اون زمین روشن شد ❤️
درست جای ناکجا آباد.....که پر از خار بود زمین
من تمام طلا هارو گذاشتم وسط حتی حلقه ی ازدواج ام رو هم فروختم
و پس اندازی که از راه قالی بافی کرده بودم تا قرون آخرش گذاشتم وسط
همسرم گوشی اش رو فروخت....نوکیا بود
اون زمون خط دایمی ها گرون بودند اعتبار داشتند واقعا
اونو هم گذاشتیم وسط 👌
ما حدود چهار صد هزار تومن بدهکار موندیم 👌 که واقعا پول بزرگی بود
گفتیم اونو هم ماهانه پنجاه هزار تومن ....میدیم
که برای سال ۸۵پول خیلی بزرگی بود .... اینکه همسرم کار درست و حسابی نداشت 👌خیلی خیلی سخت بود
یعنی خودم رو مجاب کرده بودم هر ۲۹روز به قالی در بیارم که بذاریم روش و قسط رو پر کنیم 😍
.
خلاصه بچه ها ما واقعا صاحب زمین شده بودیم
و این بمب شد تو اهل فامیل که جاری بزرگ با ده سال نشستن نزد پدر مادر ...رفتن به مستأجری
هر کس از به طرف فقط سنگ پرت میکرد جلوی پامون 👌
ولی چیزی که برام اهمیت نداشت حرف مردم بود 👌
بعد زمین هم شب و روز کار میکردیم ...زن و شوهری
و یه سال کشید که ما به هر نحوی شده تسویه کردیم
زمین هم واقعا جای نام کجا آباد بود
خیلیا اومدن گفتن که این چه جایی گرفتین وفلان که مثلا از چشم بندازن
اصلا ذره ای اهمیت نمی‌دادیم
نمی ذاشتم همسرم .❤️..عزیز دلم ❤️ تمام دارو ندارم .❤️..یه لحظه ای دلسرد بشه 😊
خلاصه بعدش ما شروع کردیم یواش یواش برای ساختن
که کم کم بریم خونه زندگی امون
بچه‌ها من تو اون پنج سال چه حرفها که نشنیدم
چه کارا و خدماتی که براشون انجام ندادم 👌
فقط یه گوش ام رو در کرده بودم و یه گوشم رو دروازه
فقط هدفم ساخت خونه بود 👌 که بشینیم و برای خودمون جمع کنیم و با سربلندی بریم خونه زندگی خودمون ❤️
اما از جاری کوچیک
گفتم که همسر من از زیر صفر شروع کرد 👌 و ما آهی در بساط نداشتیم
ولی این بردار شوهرم که با فاصله ی چهار پنج سال بعد ما عروسی کردند ...یه زمین داشت موقع ازدواج
و خیلی خیلی بهتر از زمینی که ما گرفته بودیم بود
درسته خود شهر نبود 👌
ولی باز خیلی بهتر بود ...الان اون زمین ...کم کم اش دو نیم سه تومن قیمتش .
اینا که ازدواج کردند اومدن پیش پدر شوهرم بشینند که به قول مادر شوهرم جمع کنند برای خودشون 👌
عزیزای دلم جهازش رو که آورد چید
به همسرش گفت مبل و فرش بگیر برای خونه
همسرش گفت من اون مقدار پول ندارم
زنش گفت میتونی که زمینت رو بفروشی 🤦
بگیری ....زمین رو می‌خوام چیکار ...رفتی اونجا زمین گرفتی ...
متاسفانه همسرش هم عقلش رو داد دست زنش
دید که زن هر روز و هر شب میگه بفروش ...بفروش
هی غرررر می زنه
شوهرش که دیگه خسته شده بود از غر زدن های همسرش
رفت و فروخت ....
ادامه دارد...
فکر می‌کردند میتونند به راحتی دوباره بگیرنش
خلاصه زمین فروخته شد و مبل برای خونه گرفته شد 👌
و یه دونه فرش ماشینی ...اومد طلاها رو فروخت و با مابقی پول زمین یه کاری راه انداخت
که موفق نبود ....سرمایه ی کاری رو فروخت و کم کم شروع کردند به خوردن و اینور اونور رفتن
تو دست خیلی راحت در عرض چند ماه خرج شد تیکه تیکه رفت 👌
و هرروز هرروز دعوا کردند با خانواده ی شوهر 👌
بعد شش ماه به همسرش گفت که من در میام از اینجا
بریم اجاره ....و پول طلا ها رفت برای ودیعه
و ماهی فلان قدر اجاره دادند 👌به دو سال نکشیده تو مستاجری مبل ها هم داغون شد ...انداخت آشغال دونی
فرش رو دخترش سوزوند ...هیچی از اون زمین باقی نمونده 👌
و الان پانوزده سال از زندگی اش میگزره
همچنان مستاجر ...همچنان بدون وسیله ی نقلیه 👌
حالا شاید به مذاق خیلیا خوش نیاد که من میگم باعث زن
و باز بیان بگن که از خودت تعریف میکنی 👌
نه فدات شم ...نه تو منو میشناسی و نه من تورو
اینجا هم برای من مدالی نمی اندازند 👌
بجز اینکه ساعتها طول میکشه که یه تجربه گویی کنم هیچی نداره
فقط فقط برای اینکه یه مقایسه ای بشه که بدونین نقش زن در زندگی خیلی مهم 👌 و یه انگیزه ای بشه برای دوستان دست به قلم میشم
مرد هر وقت اومد بگه ماشین می‌خوام بگیرم ....از یه پراید از یه پیکان شروع کنم
گفت لازم نکرده ...حق نداری ...ماشین فقط شاسی فلان 🤦
خب عزیز من ازکجا ؟
یا اون زمون گفتم عزیزم طلاهات رو بفروش از فلان منطقه خونه بگیر ...گفت من دختر فلانی ام ها
الان یکی نیست بگه دختر فلانی ....فلانی اسم داره واسه خودش ...نه برای تو
هر کس باید گلیم زندگیش رو خودش از آب بکشه بیرون
من اونوقت می نشستم میگفتم پدر من پولدارترین
من چرا برم بشینم رو بالای کوه ؟
اتفاقا هر وقت هم اومدن واسه کمک ...با اینکه شکم خالی بودم ...هیچ وقت قبول نکردم کمکشون رو 👌
گفتم همسرم خیلی خوب از پس همه چی بر میاد ❤️
طرف مقابلم آدم با غیرتی ❤️
که چی ؟همسرم بدون که من بهش اعتماد کامل دارم
بهش ایمان دارم که می‌تونه خوشبختم کنه ❤️
ادامه دارد....
یا همسرش می‌گفت طلا رو بفروشیم بریم فلان جا خونه بگیریم
می‌گفت خواهرت مگه طلا داد به شوهرش 🤦
یا اصلا می اومد نظر میخواست که عزیز فلان جا زمین بگیریم ..کم کم پیشرفت کنیم بریم جای خوب شهر .
می‌گفت آره بعد ده سال آقا هنوز میخواد بره جای ناکجا آباد ....من نمیتونم به خانواده ام به فامیل ام بگم فلان منطقه میشینم 🤦
.خونه فقط بالای شهر واسلام
خب عزیز دلم ازکجا ؟
پله رو باید دونه دونه رفت بالا یا نه ؟
اون موقع که بله رو گفتی سر عقد و قبولش کردی
امضا کردی نداریش رو ....شرایط مالی اش رو پذیرفتی
پس باید به جای اینکه مغرور باشی و بگی من دختر فلانی ام
حواست به زندگی ات می‌بود که الان بعد پونوزده سال
دو ماه پیش صاحب خونه ات ..ودیعه رو زیاد کردنی
یا پس انداز کلانی داشتی می ذاشتی سط
یا اینکه قانع بودی و می‌رفتی از کمترین اش شروع میکردی👌
نه که الان به خاطر بالا بودن اجاره ها همسرت به پدر مادرش رو بزنه که مستاجر رو بگو بلند شده من بیام یکی دو سال بشینم 🤦
و اونا قبول نکنند بشی سکه ی پول 🤦
پس عزیزای دلم خود کرده رو تدبیر نیست
سعی کنید اگه می‌بینید همسرتون واقعا آدم زندگی هستند
شما هم خیلی تلاش بکنید❤️
حتی اگه خدای ناکرده آدم زندگی نبود ....تو خودت تلاشت رو بکنی ....مگه برای خودت آینده لازم نیست ؟.
تلاش کنی تا طلاش کنی 😍
تلاش کنی که تو این زمونه ی سخت محتاج کسی نباشی
بازم میگم...این زن خونه است که نود درصد نقش داره در پیشرفت زندگی
( مرد کار گر و زن بناست )
کار کردن مهم نیست که چقدر ...پول اومد تو خونه مهم نیست
مهم اینکه تو چطوری و چقدر از اون پول پس انداز کنی
خیلیا هستند با در آمد صد میلیونی ...ده ملیون پس انداز ندارند ته حسابشون
خیلیا هم هستند که با در آمد ده ملیونی پس انداز چند صد میلیونی دارند تو حسابشون
خب تا اینجا کافی
اینم برای اون دسته از عزیزانی که قول داده بودم
یکیش همین هلن جان دوست باارزش من @helen27
سلام عزیز دلم ❤️ مکه میشه یادم نباشی فدات شم
به به واقعا بسی لذت بردم
از این کدبانو گری
از این مدبری
از این تلاشگری ات
ماشاالله بهت دختر ...😍بهت واقعا افتخار میکنم 👏 👏
چالش پنج شنبه هم هست دوست داشتی اونم اجرا کن عزیزم
بابت دعای قشنگت هم ممنونم عزیزم 😘
چهار صفحه هم پست گذاشتم ...اونم دوست داشتی بخون
گم نشه لای صفحات...
برنامتو به منم بگو منم خيلي تو هله هوله هزينه ميكنم با اينكه خودم كيكو كاكا پنكيكو پاپكورنو حلوا اينجور چيزا درست ميكنم اما تمايل به كلوچه تايني پاپ كورن خيلي دارن واقعا كلافه شدم منم تو هفته دوبار از كوروش خريد ميكنم
عادت داريم بعدظهر باچايي حتما يچي بخوريم همسرمم بخاطر كارش تا ديروقت بيداره بايد يچي با چايي بخوره براي بچه ها تو ماشين بايد يچي هميشه داشته باشم ....
ممنون ميشم كمكم كني دوست خوبم🙏
دخترا از اینا گرفتین تا حالا؟ بنظرتون طلافروشا راحت برمیدارن ش؟
به به دختر شمالی عزیز ❤️تو به من لطف داری فدات شم 😘
به سلامتی انشالله عزیزم
خیلی کار خوبی کردی
در راستای به خود رسیدن 😍این بزرگترین گام بود تو سال 403
اعتماد بنفس آدم می‌ره قشنگ می‌ره بالا 👌
انشالله خودت هم عزیزم خیلی زود هدف هات تیک بخوره 👌
سلام عزیز دلم ❤️ آذر جان دوست خوب من 😘❤️
تو به من لطف داری فدات شم 😘 خوشحالم که مورد پسندت قرار گرفته....
بله دقیقا اینطور عزیزم خونه ای که با نظم باشه ...برکت موج میزنه تو خونه 👌
بیشتر بیا پیشمون عزیزم 😘
